Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overestimate
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimated
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimates
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimating
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escalates
U
بالا گرفتن
escalating
U
بالا گرفتن
escalated
U
بالا گرفتن
escalate
U
بالا گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
over estimation
U
دست بالا گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
sniveled
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
bascket catch
U
گرفتن توپ با کف دست به طرف بالا در سطح کمر
sniveling
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
quarterback sneak
U
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
snivelling
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivels
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
to tilt up
U
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to turn up
[collar]
U
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to fold up
U
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to hinge up
U
به بالا کج کردن
[مهندسی]
uptilt
U
بطرف بالا کج کردن
souffles
U
پف کردن یا بالا امدن غذا
bucks
U
بالا پریدن وقوز کردن
buck
U
بالا پریدن وقوز کردن
souffle
U
پف کردن یا بالا امدن غذا
soufflTs
U
پف کردن یا بالا امدن غذا
upthrust
U
بطرف بالا پرتاب کردن
elate
U
بالا بردن محفوظ کردن
spinwriter
U
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
high ball
U
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
to reject something with a shrug
[of the shoulders]
U
با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
fluctuates
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuate
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
seesaw
U
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
inflate
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflame
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
to sit up and beg
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg
[of a dog holding up front paws]
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
engage
U
گرفتن استخدام کردن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
educe
U
گرفتن استخراج کردن
bevel
U
پخ کردن لبه گرفتن
to smell out
U
گرفتن وپیدا کردن
obtain
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtained
U
فراهم کردن گرفتن
strike root
U
ریشه کردن گرفتن
obtained
U
گرفتن یا دریافت کردن
engages
U
گرفتن استخدام کردن
obtains
U
فراهم کردن گرفتن
obtains
U
گرفتن یا دریافت کردن
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
abalienate
U
منتقل کردن پس گرفتن
fogs
U
تیره کردن مه گرفتن
embrace
U
در بر گرفتن بغل کردن
circle
U
گرفتن احاطه کردن
circled
U
گرفتن احاطه کردن
surrender
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
embraced
U
در بر گرفتن بغل کردن
circling
U
گرفتن احاطه کردن
embraces
U
در بر گرفتن بغل کردن
surrendered
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
to fill up
U
گرفتن تکمیل کردن
surrenders
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
fog
U
تیره کردن مه گرفتن
embracing
U
در بر گرفتن بغل کردن
circles
U
گرفتن احاطه کردن
hunt down
U
دنبال کردن و گرفتن
obtain
U
فراهم کردن گرفتن
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
setl
U
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
wailing
U
ناله کردن ماتم گرفتن
borrowed
U
وام گرفتن اقتباس کردن
mourns
U
ماتم گرفتن گریه کردن
fined
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
borrow
U
وام گرفتن اقتباس کردن
mourned
U
ماتم گرفتن گریه کردن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
passes
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
mourn
U
ماتم گرفتن گریه کردن
wail
U
ناله کردن ماتم گرفتن
stack up
U
جمع کردن اندازه گرفتن
to release for a ransom
U
با گرفتن فدیه ازاد کردن
wails
U
ناله کردن ماتم گرفتن
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
finest
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
wailed
U
ناله کردن ماتم گرفتن
fine
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
follow through
U
گرفتن زه پس از رها کردن تیر
hug
U
بغل کردن محکم گرفتن
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
occupying
U
مشغول کردن به کار گرفتن
to set a
U
اندازه گرفتن باطل کردن
bathed
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
bath
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
pass
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
passed
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
occupies
U
مشغول کردن به کار گرفتن
embeds
U
دور گرفتن جاسازی کردن
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
to run over
U
مرور کردن زیر گرفتن
embed
U
دور گرفتن جاسازی کردن
gather
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
gathered
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
frame
U
چارچوب گرفتن طرح کردن
occupy
U
مشغول کردن به کار گرفتن
resigns
U
کناره گرفتن تفویض کردن
take on
U
گرفتن کارگر هیاهو کردن
ingurgitate
U
فرا گرفتن زیاد پر کردن
jests
U
ببازی گرفتن شوخی کردن
to get to
U
شروع کردن دست گرفتن
hugged
U
بغل کردن محکم گرفتن
to split the difference
U
میانه را گرفتن مصالحه کردن
employed
U
مشغول کردن بکار گرفتن
hugs
U
بغل کردن محکم گرفتن
rises
U
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
conclude
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
hugging
U
بغل کردن محکم گرفتن
concludes
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
to go to school to
U
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
jest
U
ببازی گرفتن شوخی کردن
rise
U
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
borrows
U
وام گرفتن اقتباس کردن
employs
U
مشغول کردن بکار گرفتن
employing
U
مشغول کردن بکار گرفتن
resign
U
کناره گرفتن تفویض کردن
employ
U
مشغول کردن بکار گرفتن
takle
U
به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
fusses
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
slurred
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
fussed
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
slur
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurs
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
fussing
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
to mediate a result
U
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
slurring
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
titrate
U
عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
early weaning
U
از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
get
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
To take an invevtory.
U
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
gets
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
track down a person
U
رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
getting
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
throttled
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
questions
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
questioned
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
throttles
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
bear arms
U
سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to secure a debtby a mortagage
U
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com