English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
awol U غایب بدون اجازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hide and seek U بازی غایب شدنک یا غایب موشک
inofficial U بدون اجازه
absent without leave U نهستی بدون اجازه
intrusion U دخول سرزده و بدون اجازه
intrusions U دخول سرزده و بدون اجازه
she doesnt even cough without her husband s permission(consent) U بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
secure system U سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
to commandeer something U چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
scavenging U جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون اجازه
intruders U کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
intruder U کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
pirated U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
protects U محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protect U محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protecting U محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protection U عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid. U بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
extensibility U کیفیتی که اجازه میدهد بتن بدون ترک خوردن تغییر شکل کششی راتحمل کند
dropping U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropped U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
trojan horse U برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
missing U غایب
absentees U غایب
deserters U غایب
in absentia U غایب
hidden U غایب
absentee U غایب
deserter U غایب
absent U غایب
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
to absent oneself U غایب شدن
disappears U غایب شدن
missing person U غایب مفقودالاثر
roll call U حاضر و غایب
draft dodger U مشمول غایب
draft dodgers U مشمول غایب
absentee U مالک غایب
absentee U فرد غایب
absentees U مالک غایب
absentees U فرد غایب
missing person whose whereabouts are unk U غایب مفقودالاثر
lost and untraceable U غایب مفقودالاثر
away U غایب رفته
out of sight U غایب از نظر
away U غایب درسفر
absentee landlord U مالک غایب
disappearing U غایب شدن
disappear U غایب شدن
disappeared U غایب شدن
absenteeism U حالت غایب بودن
hide-and-seek U بازی غایب شدنک
call the roll U حاضر و غایب کردن
To call the roll. Roll-call. U حاضر غایب کردن
absentees U مفقودالاثر شخص غایب
roll-call U حاضر و غایب کردن
roll-calls U حاضر و غایب کردن
prosopopoeia U حاضردانستن شخص غایب
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
foreign U توقیف اموال مدیون غایب
prosopopoeia U تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
disappearing target U هدف غایب شونده هدف ناپایدار
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
approval U اجازه
fiats U اجازه
by permission of U با اجازه
authorisations U اجازه
permitting U اجازه
okay U اجازه
permits U اجازه
liberties U اجازه
liberty U اجازه
licensure U اجازه
unauthorized U بی اجازه
ratification U اجازه
license U اجازه
licensing U اجازه
authority U اجازه
permit U اجازه
ok U اجازه
authorization U اجازه
licence U اجازه
warrent U اجازه
licenses U اجازه
permission U اجازه
licences U اجازه
leave U اجازه
leaving U اجازه
fiat U اجازه
suffers U اجازه دادن
may i take it please U اجازه می فرمایید
suffered U اجازه دادن
suffer U اجازه دادن
granted U اجازه دادن
searcher warrant U اجازه تفتیش
searcher warrant U اجازه بازرسی
connivance U اجازه ضمنی
to beg leave U اجازه رفتن
authorize U اجازه دادن
if you please U با اجازه شما
imprimatur U اجازه چاپ
to admit of U اجازه دادن
to ask permission U اجازه خواستن
to permit oneself U اجازه خواستن
conge U اجازه عبور
licensable U قابل اجازه
authorizing U اجازه دادن
forbid U اجازه ندادن
forbids U اجازه ندادن
authorizes U اجازه دادن
lincense or cence U اجازه دادن
allowances U اجازه دادن
audience U اجازه حضور
billeting U اجازه نامه
billeted U اجازه نامه
search warrants U اجازه تفتیش
billet U اجازه نامه
search warrant U اجازه تفتیش
passports U اجازه مسافرت
passport U اجازه مسافرت
warrants U اجازه قانونی
without a by your leave U بی اجازه بی خداحافظی
take in <idiom> U اجازه دادن
audiences U اجازه حضور
by your leave U با اجازه شما
billets U اجازه نامه
to obtain permission U اجازه گرفتن
go through <idiom> U اجازه دادن
have it <idiom> U اجازه دادن
passes U اجازه عبور
passed U اجازه عبور
pass U اجازه عبور
warranting U اجازه قانونی
permitting U اجازه دادن
grant U اجازه دادن
permit U اجازه دادن
transit bill U اجازه عبور
licensing U اجازه نامه
license U اجازه نامه
authorises U اجازه دادن
flight clearance U اجازه پرواز
approach clearance U اجازه تقرب
grants U اجازه دادن
allowance U اجازه دادن
permits U اجازه دادن
warrant U اجازه قانونی
grant U اجازه دادن
authorising U اجازه دادن
feu U اجازه همیشگی
warranty U تعهدنامه اجازه
warranties U تعهدنامه اجازه
approach clearance U اجازه فرود
allow U اجازه دادن
warranted U اجازه قانونی
passages U اجازه عبور
permissive U اجازه دهنده
tokens U اجازه ورود
letting U اجازه دادن
token U اجازه ورود
authority U اجازه اعتبار
accessing U اجازه دخول
authority U توانایی اجازه
accessed U اجازه دخول
consent U رضا اجازه
consenting U رضا اجازه
consents U رضا اجازه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com