English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collateral U عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
good performance bond guarntee U وثیقه انجام تعهد
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
honouring U انجام تعهد
honoured U انجام تعهد
honoring U انجام تعهد
honours U انجام تعهد
honour U انجام تعهد
honors U انجام تعهد
honored U انجام تعهد
onerous property U دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
liquidated damages U خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
foreclosure U فروش گرویی
retention money U پول گرویی
foreclosure U ضبط گرویی
mortgage property U عین مرهونه
mortgaged property U عین مرهونه
pledges U عین مرهونه
equitable estate U عین مرهونه
pledging U عین مرهونه
mortgaged property U مال مرهونه
pledged U عین مرهونه
pledge U عین مرهونه
warranty U تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties U تضمین تعهد تعهد قانونی
equitable estate U در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
pledging U وثیقه
pawns U وثیقه
pledged U وثیقه
guarantee U وثیقه
guaranty U وثیقه
warranty U وثیقه
pledge [archaic] [guaranty] U وثیقه
guarantees U وثیقه
pledge U وثیقه
guaranteed U وثیقه
guarantee U وثیقه
pawning U وثیقه
pawn U وثیقه
earnest U وثیقه
security U وثیقه
bail U وثیقه
pledges U وثیقه
pawned U وثیقه
collateral U وثیقه
surety U وثیقه
impignorate U وثیقه
sureties U وثیقه
hostages U وثیقه
guaranty U وثیقه
hostage U وثیقه
naminum U وثیقه
warranty U وثیقه
gage U وثیقه
redeem of pledge U فک وثیقه
warranties U وثیقه
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
premiums U وثیقه حق بیمه
premium U وثیقه حق بیمه
surety U گرو وثیقه
foreclosure U ضبط وثیقه
right of lien U حق تصرف وثیقه
foreclosure U بازداشت وثیقه
secured creditor U طلبکار با وثیقه
lienor U وثیقه گیر
lienee U وثیقه گذار
pledgor U وثیقه گذار
guarantees U وثیقه سپرده
guarantee U وثیقه سپرده
pawns U گروگان وثیقه
pledged U وثیقه ضمانت
pledgee U وثیقه گیرنده
pledgee U وثیقه گیر
pledger U وثیقه دهنده
caution U هوشیاری وثیقه
cautions U هوشیاری وثیقه
guarantees U کفالت وثیقه
pawning U گروگان وثیقه
pledge U وثیقه ضمانت
pawn U گروگان وثیقه
assurance U ضمانت وثیقه
guarantee U کفالت وثیقه
cautioned U هوشیاری وثیقه
pawned U گروگان وثیقه
guaranteed U وثیقه سپرده
guaranteed U کفالت وثیقه
cautioning U هوشیاری وثیقه
earnest U وثیقه بیعانه
sureties U گرو وثیقه
cash security U وثیقه نقدی
guaranty U وثیقه گرو
pledges U وثیقه ضمانت
assurances U ضمانت وثیقه
pledging U وثیقه ضمانت
lien U حق تصرف وثیقه
to give security U وثیقه دادن
gage U وثیقه گذاردن
pledging U مال مورد وثیقه
pledges U گرو گذاشتن وثیقه
pledge U مال مورد وثیقه
pledge U گرو گذاشتن وثیقه
pledges U مال مورد وثیقه
pledged U مال مورد وثیقه
unsecured creditor U طلبکار بدون وثیقه
pledged U گرو گذاشتن وثیقه
pledging U گرو گذاشتن وثیقه
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
loan on deposit U اعطای وام به وثیقه سپرده
hypothecate U وثیقه قرار دادن رهن گذاردن
bondable U قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
assume U تعهد
commitment U تعهد
contract U تعهد
liabilities U تعهد
onus U تعهد
warranties U تعهد
commitments U تعهد
warranty U تعهد
liability U تعهد
assunption U تعهد
bank bond U تعهد
obligation U تعهد
assurances U تعهد
sponsion U تعهد
assumes U تعهد
obstriction U تعهد
undertaking U تعهد
obligations U تعهد
bond U تعهد
oblogation U تعهد
committment U تعهد
engagement U تعهد
mandated U تعهد
assumpsit U تعهد
engagements U تعهد
mandates U تعهد
mandating U تعهد
guarantees U تعهد
guarantee U تعهد
guaranteed U تعهد
mandate U تعهد
assurance U تعهد
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
bondholder U دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
substitution of an obligation U تبدیل تعهد
preengagement U تعهد قبلی
extinction of an obligation U انقضاء تعهد
termination of an obligation U انقضاء تعهد
discharge of an obligation U سقوط تعهد
subscribers U تعهد کننده
subscriber U تعهد کننده
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
peremptory undertaking U تعهد قاطع
warranty U تعهد کننده
implied assumpist U تعهد ضمنی
nonalignment U عدم تعهد
recognizance U تعهد نامه
mature obligation U تعهد حال
liability to disease U تعهد امادگی
substitution of a different obligation U تبدیل تعهد
take on U تعهد کردن
fulfilment of an obligation U ایفاء تعهد
warranties U تعهد کننده
to take on U تعهد کردن
underwritten U تعهد کردن
underwrote U تعهد کردن
undertakes U تعهد کردن
undertaken U تعهد کردن
undertake U تعهد کردن
enterprise U تعهد تجارت
enterprises U تعهد تجارت
underwriting U تعهد کردن
subscriptions U تعهد پرداخت
breach of an obligation U تخلف از تعهد
subscription U تعهد پرداخت
without engagement U فاقد تعهد
covenants U تعهد کردن
covenant U تعهد کردن
committal U تعهد الزام
underwrite U تعهد کردن
underwrites U تعهد کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com