Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
portrait
U
عکس یاتصویر صورت
portraits
U
عکس یاتصویر صورت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
living picture
U
نمایش یاتصویر برجسته
projective
U
طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
stereograph
U
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom
U
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
face
U
صورت
faces
U
صورت
circumstantially
U
در صورت
medals
U
صورت
coat card
U
صورت
hues
U
صورت
slips
U
صورت
list
U
صورت
roster
U
صورت
versions
U
صورت
rosters
U
صورت
slip
U
صورت
slipped
U
صورت
kalendar
U
صورت
listing
U
صورت
listings
U
صورت
figure
U
صورت
figures
U
صورت
images
U
صورت
figuring
U
صورت
image
U
صورت
statement
U
صورت
statements
U
صورت
physiognomy
U
صورت
physiognomies
U
صورت
mazard
U
صورت
medal
U
صورت
phases
U
صورت
phased
U
صورت
phase
U
صورت
providing
U
در صورت
rolls
U
صورت
rolled
U
صورت
roll
U
صورت
version
U
صورت
filed
U
صورت
freckle
U
لک صورت
constellation
U
صورت
invoiced
U
صورت
shape
U
صورت
visages
U
رو صورت
constellations
U
صورت
shapes
U
صورت
forms
U
صورت
invoices
U
صورت
visage
U
رو صورت
invoicing
U
صورت
formed
U
صورت
file
U
صورت
conformational isomers
U
هم صورت
conformer
U
هم صورت
effigies
U
صورت
effigy
U
صورت
invoice
U
صورت
hue
U
صورت
facies
U
صورت
form
U
صورت
burbles
U
جوش صورت
programme of work
U
صورت کارها
at any rate
U
درهر صورت
burbled
U
جوش صورت
serials
U
و به صورت سری
serial
U
و به صورت سری
accomplish
U
صورت گرفتن
accomplishes
U
صورت گرفتن
at that rate
U
در این صورت
accomplishing
U
صورت گرفتن
processionize
U
صورت مجلس
proces verbal
U
صورت مجلس
incarnations
U
صورت خارجی
pictogram
U
صورت نگاشت
incarnation
U
صورت خارجی
pictograph
U
صورت نگاره
primordial image
U
صورت ازلی
powders
U
پودر صورت
powdering
U
پودر صورت
powder
U
پودر صورت
scheduled
U
صورت فهرست
burbling
U
جوش صورت
schedules
U
صورت فهرست
pictography
U
صورت نگاری
outward show
U
صورت فاهر
asterism
U
صورت فلکی
erythema
U
گل انداختن صورت
transfiguration
U
تبدیل صورت
unfigured
U
بی صورت ساده
veiling
U
تور صورت
ever-
U
درهر صورت
ever
U
درهر صورت
waveform
U
به صورت موج
white face
U
جانورسفید صورت
BS
U
صورت فروش
enumeration
U
صورت ریز
face powder
U
پودر صورت
face cream
U
کرم صورت
face powders
U
پودر صورت
reorganization
U
صورت جدید
to take an inventory of
U
صورت دارایی
to put in to shape
U
سر و صورت دادن
constellation
U
صورت فلکی
portraiture
U
نقاشی از صورت
sales check
U
صورت فروش
minute
U
صورت جلسه
sentential form
U
صورت جملهای
sick list
U
صورت بیماران
the brush
U
صورت گری
similitude
U
شباهت صورت
standard form
U
صورت متعارف
face card
U
ورق صورت
f.artery
U
شریان صورت
externallze
U
صورت فاهردادن
stop list
U
صورت متخلفین
burble
U
جوش صورت
minutes
U
صورت جلسه
faceless
U
بدون صورت
outside appearance
U
صورت فاهر
complement form
U
صورت متمم
certificate of expenditure
U
صورت هزینه
schedule
U
صورت فهرست
imbody
U
صورت خارجی
impanel
U
در صورت نوشتن
celestial body
U
صورت فلکی
carte
U
صورت غذا
archetypes
U
صورت ازلی
archetype
U
صورت ازلی
canonical form
U
صورت متعارفی
constellations
U
صورت فلکی
if so
U
در صورت مثبت
if possible
U
در صورت توانایی
if possible
U
در صورت امکان
formalism
U
صورت گرایی
complement form
U
صورت متممی
conditionality
U
صورت شرطی
clear text
U
به صورت کشف
rosters
U
صورت کار
rosters
U
صورت نگهبانی
court card
U
صورت :شاه
roster
U
صورت کار
roster
U
صورت نگهبانی
free list
U
صورت مجانی ها
decrepitation
U
صورت نمکی
certificate of expenditure
U
صورت حساب
record
U
صورت مذاکرات
if necessary
U
در صورت لزوم
if need be
U
در صورت بایست
isolates
U
به صورت الکتریکی
isolating
U
به صورت الکتریکی
formation
U
صورت بندی
numerator
U
صورت کسر
isolate
U
به صورت الکتریکی
inventory
U
صورت اموال
bill of exceptions
U
صورت استثنائات
inventory
U
صورت کالا
difference tone
U
صورت افتراقی
transformation
U
تبدیل صورت
forgery
U
صورت سازی
forgeries
U
صورت سازی
bill of goods
U
صورت کالا
normalized form
U
صورت هنجار
semblance
U
صورت فاهر
list of promotiona
U
صورت ترفیعات
bill of fare
U
صورت غذا
long robe
U
صورت کشیده
breadboard
U
می صورت گیرد
bill of sale
U
صورت فروش
bills of fare
U
صورت غذا
matricula
U
صورت اعضا
bill of quantities
U
صورت مقداری
bill of material
U
صورت قطعات
nomenelature
U
صورت اسامی
nominal list
U
صورت اسامی
normal form
U
صورت عادی
normal form
U
صورت هنجار
on foot
U
به صورت پیاده
contrivable
<adj.>
U
صورت پذیر
put into effect
U
صورت گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com