Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
elements of expense
U
عوامل تولید هزینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
factor cost line
U
خط هزینه عوامل تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
Other Matches
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
elasticity of factor substitution
U
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
production factors
U
عوامل تولید
factors of production
U
عوامل تولید
agents of production
U
عوامل تولید
factor mobility
U
تحرک عوامل تولید
factor markets
U
بازارهای عوامل تولید
factor earnings
U
درامد عوامل تولید
fixed factor
U
عوامل ثابت تولید
fixed factor
U
عوامل تولید ثابت
mobility of factors of production
U
تحرک عوامل تولید
inputs
U
عوامل تولید منابع
non specific factors of production
U
عوامل غیر اختصاصی تولید
variable factors
U
عوامل قابل تغییر تولید
factor payments
U
پرداختهای عوامل تولید مانند
input output table
U
این جدول جریان عوامل تولید
neutral technology
U
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
fission products
U
عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
production cost
U
هزینه تولید
manufacturing cost
U
هزینه تولید
cost of production
U
هزینه تولید
reproduction cost
U
هزینه تجدید تولید
cost unit
U
هزینه واحد تولید
factor cost
U
هزینه عامل تولید
functional distribution
U
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
efficiency point
U
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
capital intensive goods
U
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
effects
U
عوامل
m factors
U
عوامل ام
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
adverse factors
U
عوامل نامساعد
total factor productivity
U
بازدهی کل عوامل
demand factors
U
عوامل تقاضا
factor proportion
U
نسبت عوامل
factor demand
U
تقاضای عوامل
growth factors
U
عوامل رشد
balancing factors
U
عوامل جبرانی
factor price
U
قیمت عوامل
motivational factors
U
عوامل محرکه
human factor
U
عوامل انسانی
natural agents
U
عوامل طبیعی
psychological factors
U
عوامل روانی
justificatory conditions
U
عوامل موجهه
aerodynamic factors
U
عوامل ایرودینامیکی
allocative factors
U
عوامل تخصیصی
institutional factors
U
عوامل نهادی
complementary factors
U
عوامل مکمل
elements of expense
U
عوامل هزینهای
variable factors
U
عوامل متغیر
factor productivity
U
بازدهی عوامل
constant factors
U
عوامل ثابت
excusatory conditions
U
عوامل رافعه
technical data
U
عوامل فنی
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
retarding factors
U
عوامل کند کننده
diseconomies
U
عوامل زیان اور
cryptovariable
U
عوامل متغیر رمز
o technique
U
تحلیل عوامل زمانی
competitive factors
U
عوامل محرک رقابت
mechanism
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
ingredient
U
داخل شونده عوامل
ingredients
U
داخل شونده عوامل
factor productivity
U
بهره دهی عوامل
polygene
U
عوامل توارثی غیرهمردیف
factor price distortions
U
انحراف قیمت عوامل
factor price equalization
U
برابرسازی قیمت عوامل
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
factor analysis
U
تجزیه و تحلیل عوامل
mechanisms
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
human factors engineering
U
مهندسی عوامل انسانی
market forces
U
عوامل موثردر بازار
aiming group
U
عوامل مثلث گیری
weathering
U
اثر عوامل جوی
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
aerometeorograph
U
دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
net factor income from abroad
خالص درآمد عوامل از خارج
geopolitics
U
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
columnar transposition
U
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
map k
U
ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
unpredictable factors
U
عوامل غیر قابل پیش بینی
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
ceteris paribus
U
ثابت بودن تمام عوامل دیگر
elasticity of factor substitution
U
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
self buried
U
مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
group dynamics
U
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
shift forward
U
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
bleaching materiel
U
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
danc solution
U
نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
eurytopic
U
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
escarpments
U
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
m factors
U
عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
sound effects
U
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
escarpment
U
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
physiocracy
U
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
federal privacy act
U
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
lysenkoism
U
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
elements of weather
U
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
at someone expense
U
به هزینه
outgoing
U
هزینه
at the expence of
U
به هزینه
eight bit system
U
کم هزینه
light expense
U
هزینه کم
overhead expenses
U
به هزینه
disbursement
U
هزینه
expense
U
هزینه
outgoings
U
هزینه
cost
U
هزینه
tabs
U
هزینه
outlay
U
هزینه
outlays
U
هزینه
expenditures
U
هزینه ها
total cost
U
هزینه کل
vouchers
U
هزینه
cost benefit ratio
U
هزینه
benefit cost analysis
U
هزینه
tolling
U
هزینه
battels
U
هزینه
mise
U
هزینه
charge
U
هزینه
charges
U
هزینه
expenditure
U
هزینه
tolls
U
هزینه
toll
U
هزینه
overall cost
U
هزینه کل
tab
U
هزینه
levied
U
هزینه
cost expenditure
U
هزینه
levies
U
هزینه
levy
U
هزینه
voucher
U
هزینه
levying
U
هزینه
outgo
U
هزینه
goings-on
U
هزینه ها
out goings
U
هزینه
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
bill of fare
U
هزینه سفر
alternative cost
U
هزینه جایگزین
actual cost
U
هزینه واقعی
bills of fare
U
هزینه سفر
prime cost
U
هزینه متغیر
prime cost
U
هزینه پایه
marginal cost
U
هزینه نهائی
poundage
U
هزینه اضافی
private cost
U
هزینه خصوصی
public cost
U
هزینه عمومی
job costing
U
ارزیابی هزینه ها
initial expenses
U
هزینه نخستین
initial cost
U
هزینه اولیه
indirect materials
U
هزینه موادغیرمستقیم
costs
U
هزینه دادرسی
indirect cost
U
هزینه غیرمستقیم
cost of living
U
هزینه زندگی
incremental cost
U
هزینه نهایی
incremental cost
U
هزینه اضافی
incremental cost
U
هزینه نهائی
income and expenditure
U
درامد و هزینه
financing
U
پرداخت هزینه
finances
U
پرداخت هزینه
financed
U
پرداخت هزینه
initial expenses
U
هزینه ابتدائی
faring
U
هزینه عبور
fares
U
هزینه عبور
labor cost
U
هزینه کار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com