Perdic | عنصر نخستین اساسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	primordial U	عنصر نخستین اساسی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	circular U	لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
	circulars U	لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
	chains U	لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
	chain U	لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
	list U	لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
	atoms U	کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
	atom U	کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
	ground state U	نیروی اساسی حالت اساسی
	at first a U	در نخستین دید در وهله نخستین
	airlift control element U	عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
	essential U	اساسی
	meatiest U	اساسی
	substantial U	اساسی
	essentials U	اساسی
	organic U	اساسی
	unsubstantial U	بی اساسی
	On what basis (ground) U	بر چه اساسی ؟
	materials U	اساسی
	material U	اساسی
	rudimental U	اساسی
	Hon U	اساسی
	pivotal U	اساسی
	hypostatic U	اساسی
	groundlessness U	بی اساسی
	fundametal U	اساسی
	key projects U	اساسی
	meatier U	اساسی
	meaty U	اساسی
	constitutional U	اساسی
	nett U	اساسی
	nets U	اساسی
	net U	اساسی
	fundamental U	اساسی
	basilar U	اساسی
	earthshaking U	اساسی
	functional U	اساسی
	radicals U	اساسی
	radical U	اساسی
	basics U	اساسی
	basal U	اساسی
	quintessential <adj.> U	اساسی
	substantive [essential] <adj.> U	اساسی
	major <adj.> U	اساسی
	ground U	اساسی
	essential <adj.> U	اساسی
	capital U	اساسی
	vital <adj.> U	اساسی
	cardinal U	اساسی
	cardinals U	اساسی
	basic U	اساسی
	radicals U	ریشگی اساسی
	reformation U	اصلاح اساسی
	radical U	طرفداراصلاحات اساسی
	radical U	ریشگی اساسی
	ground plan U	طرح اساسی
	purview U	مواد اساسی
	constitutions U	قانون اساسی
	basic U	اساسی مقدماتی
	basic U	مقدماتی اساسی
	basics U	اساسی مقدماتی
	functional distribution U	توزیع اساسی
	rite U	فرمان اساسی
	basics U	مقدماتی اساسی
	volatile oil U	روغن اساسی
	essential oil U	روغن اساسی
	ground plans U	طرح اساسی
	rationale U	علت اساسی
	brass tacks U	مسایل اساسی
	constitution U	قانون اساسی
	over haul U	تعمیر اساسی
	basic deficit U	کسری اساسی
	to let the saw dust out of U	پوچی یا بی اساسی
	basic variable U	متغیر اساسی
	fundamental rules U	قواعدیاقوانین اساسی
	unsubstantiality U	بی اساسی بی اهمیتی
	base repair U	تعمیر اساسی
	vital U	واجب اساسی
	basic surplus U	مازاد اساسی
	basic linkage U	پیوند اساسی
	basically U	بطور اساسی
	radicals U	طرفداراصلاحات اساسی
	constitutional low U	قانون اساسی
	substantiality U	حالت اساسی
	strategic variables U	متغیرهای اساسی
	constitutional law U	حقوق اساسی
	spine wall U	دیوار اساسی
	initialling U	نخستین
	initials U	نخستین
	initialing U	نخستین
	our first parents adam and eva U	نخستین ما
	mixer U	نخستین
	initialled U	نخستین
	initialed U	نخستین
	initial U	نخستین
	mixers U	نخستین
	quadrages ima U	نخستین
	proto U	نخستین
	first detector U	نخستین
	premiering U	نخستین
	first U	نخستین
	premieres U	نخستین
	incipient U	نخستین
	primal <adj.> U	نخستین
	primary U	نخستین
	premiers U	نخستین
	premiered U	نخستین
	premiere U	نخستین
	premier U	نخستین
	organic U	اندام دار اساسی
	radicals U	طرفدار اصلاحات اساسی
	conditions of sale U	شرایط اساسی معامله
	unconstitutionality U	مغایرت با قانون اساسی
	punch line U	جمله اساسی واصلی
	A fundamental (slight) difference. U	اختلاف اساسی ( جزئی )
	bill of rights U	قانون اساسی امریکا
	Fundamental ( radical) changes. U	تغییرات اساسی وعمده
	punch-line U	جمله اساسی واصلی
	punch-lines U	جمله اساسی واصلی
	nonbasic variable U	متغیر غیر اساسی
	radical U	طرفدار اصلاحات اساسی
	essential fatty acids U	اسیدهای چرب اساسی
	revolutionising U	تغییرات اساسی دادن
	revolutionize U	تغییرات اساسی دادن
	revolutionized U	تغییرات اساسی دادن
	revolutionizes U	تغییرات اساسی دادن
	revolutionizing U	تغییرات اساسی دادن
	nonessential goods U	کالاهای غیر اساسی
	myosin U	پروتئین اساسی عضله
	constitutionality U	مطابقت با قانون اساسی
	field theory U	نظریه اساسی میدان
	fundamental U	اصولی مقدماتی اساسی
	revolutionises U	تغییرات اساسی دادن
	constitutions U	مشروطیت قانون اساسی
	revolutionised U	تغییرات اساسی دادن
	constitution U	مشروطیت قانون اساسی
	constitutional U	مطابق قانون اساسی
	supplementalary constitution law U	متمم قانون اساسی
	agents U	عنصر
	agent U	عنصر
	members U	عنصر
	elements U	عنصر
	element U	عنصر
	member U	عنصر
	masurium U	عنصر 34
	isomeric U	هم عنصر
	component U	عنصر
	components U	عنصر
	the first day U	نخستین رور
	protomartyr U	نخستین شهید
	at first push U	در نخستین وهله
	primed U	نخستین اولیه
	book one U	جلد نخستین
	rough coat U	نخستین اندود
	prime U	نخستین اولیه
	crossover U	تمرکز نخستین
	by return of post U	با نخستین پست
	primary personality U	شخصیت نخستین
	springer stone U	نخستین رگ پاطاق
	primary U	مقدماتی نخستین
	the first of all U	نخستین همه
	trivium U	دوره نخستین
	as a first step <adv.> U	نخستین [اولا]
	prototype U	نخستین بشر
	at the first blush U	در نخستین وهله
	primordial U	اصل نخستین
	prototypes U	نخستین بشر
	primes U	نخستین اولیه
	prototypes U	نمونه نخستین
	the opening chapter U	نخستین فصل
	prototype U	نمونه نخستین
	at the first onset U	در نخستین وهله
	proenomen U	نام نخستین
	prime coat U	روکش نخستین
	first rate U	نخستین درجه
	primary colors U	رنگهای نخستین
	menarche U	نخستین قاعدگی
	initial stage U	طبقه نخستین
	hexateuch U	نخستین توریه
	octateuch U	نخستین عهدعتیق
	primary anxiety U	اضطراب نخستین
	initial expenses U	هزینه نخستین
	incunabula U	نخستین دوره
	his opening remarks U	نخستین گفتههای وی
	in the egg U	در مرحله نخستین
	incipience U	حالت نخستین
	first impression U	برداشت نخستین
	first hand U	نخستین بازی کن
	primary drive U	سائق نخستین
	primary zones U	نواحی نخستین
	primary treatment U	پاکسازی نخستین
	primary treatment U	تصفیه نخستین
	primary reinforcement U	تقویت نخستین
	primary productivity U	فراوردگی نخستین
	primary processes U	فرایندهای نخستین
	primary needs U	نیازهای نخستین
	primary motivation U	انگیزش نخستین
	primary group U	گروه نخستین
	first aids U	کمکهای نخستین
	initial movement U	نخستین اقدام
	incipincy U	حالت نخستین