English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
titanium U عنصر فلزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
osmium U عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
terbium U عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
thallium U عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
Other Matches
circular U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
chains U لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain U لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list U لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
atoms U کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom U کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter U پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
birdcages U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plate U : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates U : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
agent U عنصر
masurium U عنصر 34
isomeric U هم عنصر
agents U عنصر
element U عنصر
elements U عنصر
members U عنصر
member U عنصر
component U عنصر
components U عنصر
weak kneed U سست عنصر
active element U عنصر فعال
active element U عنصر کنشی
elements U عنصر اساس
active element U عنصر عامل
alloying agent U عنصر الیاژی
elements U عنصر عملیاتی
absorbing element U عنصر جذب
ingredients U عنصر سازنده
coupling element U عنصر اتصال
weak-kneed U سست عنصر
abiotic element U عنصر نازیوه
abiotic element U عنصر بیجان
element U عنصر اساس
acid forming element U عنصر اسیدساز
abundant element U عنصر فراوان
element U عنصر عملیاتی
accommpanying element U عنصر همراه
acid forming element U عنصر اسیدی
alloying element U عنصر الیاژی
alloying element U عنصر الیاژ
logic element U عنصر منطقی
data element U عنصر داده
inverse element U عنصر وارون
identity element U عنصر یکسانی
trace element U عنصر کم مقدار
guest element U عنصر کم مقدار
delay element U عنصر تاخیری
disafected person U عنصر نامطلوب
logic element U عنصر لاجیک
aqueous element U عنصر ابی
ingredient U عنصر سازنده
biotic element U عنصر زیستی
weaklings U سست عنصر
weakling U سست عنصر
chemical element U عنصر شیمیایی
code element U عنصر رمز
coupling element U عنصر پیوست
cryotron U عنصر برودتی
electronic element U عنصر الکترونیکی
Elementarism U عنصر نگری
shunt element U عنصر موازی
wallydraigle U سست عنصر
symmetry element U عنصر تقارن
signal element U عنصر علامتی
picture element U عنصر تصویر
start element U عنصر شروع
thermocouple U عنصر حرارتی
tactical element U عنصر تاکتیکی
minor constituent U عنصر فرعی
minor constituent U عنصر جزئی
passive element U عنصر غیرعامل
stop element U عنصر ایست
nand element U عنصر نقیض و
transition element U عنصر واسطه
primitive element U عنصر اولیه
tracer element U عنصر ردیاب
service element U عنصر اداری
threshold element U عنصر استانهای
processing element U عنصر پردازشی
weak minded U سست عنصر
part U عنصر اصلی
primordial element U عنصر ازلی
print element U عنصر چاپ
physical element of crime U عنصر مادی جرم
strontium U عنصر سبک دو فرفیتی
silicon U سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
pyrogen U عنصر قابل اشتعال
metal cutting element U عنصر براده برداری
disafected person U عنصر غیرقابل اعتماد
asterium U عنصر ویژه ستارگان
heating element U المان یا عنصر حرارتی
fire support element U عنصر پشتیبانی اتش
mental element of crime U عنصر روانی جرم
macronutrient U عنصر غذایی پر مصرف
exclusive or element U عنصر یای انحصاری
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
pixel U نقطه عنصر تصویری
active element U عنصر عمل کننده
air defense element U عنصر پدافند هوایی
primordial U عنصر نخستین اساسی
task element U عنصر اجرای عملیات
boron water U ابی که عنصر شیمیایی بردارد
two up U ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
two up U تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
fabric U بافته عنصر تار و پود
characteristically U اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristic U اندازه گیری مشخصات یک عنصر
fabrics U بافته عنصر تار و پود
parametron U عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
queued U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chip U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
quintessence U عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
microprocessors U واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessor U واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
head U اولین عنصر داده در لیست بودن
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
queue U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chips U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queueing U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
element U یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
elements U یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
transmitter signal element timing U زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
atom U کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atomic energy U تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
searched U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atoms U کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searches U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searchingly U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
monometallism U یک فلزی
cladding U اب فلزی
metalloid U فلزی
metal rule U خط کش فلزی
bimetallic U دو فلزی
metallic U فلزی
capacitance U توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
capacitor U عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
sequential U بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
lifo U سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
charges U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
ring U لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
aneroid U جوسنج فلزی
metallic conduction U رسانش فلزی
bimetalism U سیستم دو فلزی
cleat U تسمه فلزی
metal rod میله فلزی
wire mesh U شبکه فلزی
truss bridge U پل اسکلت فلزی
all metal type tube U لامپ فلزی
metal type tube U لامپ فلزی
try square U گونیای فلزی
aneroid barometer U جوسنج فلزی
armature U میله فلزی
metal ware ضرف فلزی
metallic electrode U الکترود فلزی
metallic filament U افروزه فلزی
metallic luster U جلای فلزی
metallic packing U لایی فلزی
metallic packing U پوشش فلزی
metallic paints U رنگهای فلزی
metallic soap U صابون فلزی
metallizo U فلزی کردن
metallic currency U پول فلزی
metallic circuit U مدار فلزی
metal ware آلات فلزی
metal spraying تزریق فلزی
metal ornament پولک فلزی
metal lath U شبکه فلزی
metal lamp U لامپ فلزی
metal industries U صنایع فلزی
metallic arc U قوس فلزی
metallic bond U پیوند فلزی
minted money U پول فلزی
non metallic U غیر فلزی
nonmetallic U غیر فلزی
flitter U پولک فلزی
ladder scaffold U داربست فلزی
elephant shelter U پناهگاه فلزی
strategic concentration by rail U نشرمسکوکات فلزی
carcase U اسکلت فلزی
brummagem U مسکوک فلزی
thimble eye U چشمی فلزی
tip staff U عصای سر فلزی
gratling U نرده فلزی
shim U لایی فلزی
pannikin U فنجان فلزی
metal coat U روکش فلزی
marlinspike U پاروی فلزی
lapping head U سمبه فلزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com