Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
combatants
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board
U
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatant
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
constituents
U
جزء متشکله
constituent
U
ماده متشکله
constituent
U
جزء متشکله
constituents
U
ماده متشکله
mechanism
U
اجزاء متشکله چیزی
mechanisms
U
اجزاء متشکله چیزی
precursor
U
ماده متشکله جسم جدید
precursors
U
ماده متشکله جسم جدید
teratoma
U
تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
particularism
U
اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
qualitative analysis
U
تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
kaolin
U
خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هیدراته است
federal government
U
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
cracking
U
شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
ingredients
U
عناصر
ingredient
U
عناصر
job elements
U
عناصر شغلی
orbital element
U
عناصر مداری
column head
U
عناصر سرستون
component operation
U
عناصر عملیاتی
combat , elements
U
عناصر رزمی
representative elements
U
عناصر نماینده
cantilever elements
U
عناصر کنسولی
target indications
U
عناصر هدف
transmutation
U
تبدیل عناصر
trace elements
U
عناصر کمیاب
minor elements
U
عناصر جزئی
intelligence data
U
عناصر اطلاعات
conversion of data
U
تبدیل عناصر
firing data
U
عناصر تیر
gft setting
U
عناصر خط کش تیر
known data
U
عناصر تیرمعلوم
known data
U
عناصر معلوم
essential elements
U
عناصر ضروری
meteorological data
U
عناصر هواسنجی
minor elements
U
عناصر فرعی
data element
U
عناصر اطلاعات
clemency
U
اعتدال عناصر
transition series
U
گروه عناصر واسطه
treadway
U
پل برای عناصر پیاده
inner transition elements
U
عناصر واسطه داخلی
force augmentation
U
عناصر تقویتی یکان
firing data
U
عناصر مربوط به تیراندازی
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
basic data
U
عناصر تیر اولیه
chart data
U
عناصر تیر نقشهای
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
combat , elements
U
عناصر درگیر در رزم
periocic table
U
جدول تناوبی عناصر
elemental
U
مربوط به عناصر ابتدائی
data
U
سوابق عناصر داده ها
head
U
عناصر اولیه ستون
interrupted
U
[عناصر معماری منقطع]
coriolis force
U
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
computing gunsight
U
دوربین محاسب عناصر تیر
direct plotting
U
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
replot data
U
عناصر دوباره بردن هدفها
chaines
U
[عناصر بنایی شبیه پایه]
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
record firing
U
عناصر تیر را ثبت کنید
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filter
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
topology
U
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
filters
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
aided matching
U
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
aided matching
U
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
searched
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
U
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searches
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
articulation
U
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional
U
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
array
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
charts
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
clustering
U
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
cartesian structure
U
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
circular
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circulars
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
centerpiece
U
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
arrays
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
chart
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charted
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charting
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
electrothermal printer
U
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pert chart
U
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerrilla
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct coupled transistor logic
U
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
guerrillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct plotting
U
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
guerillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dichogamous
U
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic
U
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
circuit
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
circuits
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
director
U
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors
U
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
array
U
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays
U
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
decomposing
U
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
repeat
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
universal
U
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
electrothermal printer
U
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
elements of weather
U
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
thermal
U
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
leukon
U
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com