English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exclusion U عمل شامل نشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
excluding U شامل نشدن
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
Other Matches
to show f. U تسلیم نشدن رام نشدن
disallows U قائل نشدن
to fall through U موفق نشدن
to miss fire U کامیاب نشدن
to go wrong U موفق نشدن
to get out of the way U مانه نشدن
hold the line <idiom> U تسلیم نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
to keep up one's spirits U دلسرد نشدن
unsay U گفته نشدن
disallowing U قائل نشدن
to put by U تسلیم نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallow U قائل نشدن
resist temptation U وسوسه نشدن
to miss plant U سبز نشدن
keep one's head U دست پاچه نشدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
to keep ones he U دست پاچه نشدن
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
underdraw U کشیده نشدن زه تا اخر
keep cold U دست پاچه نشدن
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
expostfacto U عطف به ماسبق نشدن قانون
blackout U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
blackouts U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
To keep one s distmce from some one . U از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
leakages U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakage U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
ratchet effect U اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
Inc U شامل
comprising U شامل
sweeping U شامل
containing U شامل
inclusive U شامل
including U شامل
in U شامل
covering U شامل
self inclusive U شامل
far-reaching U شامل
in- U شامل
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
comprised U شامل بودن
applies U شامل شدن
embrace U شامل بودن
embraces U شامل بودن
embracing U شامل بودن
comprises U شامل بودن
comprise U شامل بودن
applying U شامل شدن
do with <idiom> U شامل شدن
retrospect U شامل گذشته
apply U شامل شدن
engirdle U شامل بودن
engird U شامل بودن
trinomial U شامل سه نام
butyric U شامل کره
butyraceous U شامل کره
ineligible U شامل نشدنی
bimillenary U شامل دوهزار
includable U شامل کردنی
embraced U شامل بودن
includible U شامل کردنی
inclusive or U یای شامل
terraqueous U شامل خشکی ودریا
ex post facto U شامل اصول گذشته
intraspecific U شامل گروه بخصوصی
intraspecies U شامل گروه بخصوصی
echaustive U شامل همهء جزئیات
exclusive U آنچه شامل نمیشود
retroact U شامل گذشته شدن
inclusive or gate U دریچه یای شامل
across the board U شامل تمام طبقات
over all U شامل همه چیز
plenaries U شامل تمام اعضاء
encompassing U شامل بودن دربرگرفتن
plenary U شامل تمام اعضاء
exhaustive U شامل تمام جرئیات
encompasses U شامل بودن دربرگرفتن
encompassed U شامل بودن دربرگرفتن
encompass U شامل بودن دربرگرفتن
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
interface U که شامل : کانال ورودی /خروجی
toffee U اب نبات شامل شکر زردوشیره
interfaces U که شامل : کانال ورودی /خروجی
toffy U اب نبات شامل شکر زردوشیره
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
all round U کاملا شامل هر چیز یا هرکس
apodeictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
apodictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
gnomic U شامل پند و ضرب المثل
thetic U وابسته به یا شامل پایان نامه
entails U شامل بودن فراهم کردن
entail U شامل بودن فراهم کردن
entailing U شامل بودن فراهم کردن
fullest U کامل یا شامل همه چیز
toffees U اب نبات شامل شکر زردوشیره
tetrahydrate U ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
contains U شامل بودن خودداری کردن
contained U شامل بودن خودداری کردن
contain U شامل بودن خودداری کردن
entailed U شامل بودن فراهم کردن
thetical U وابسته به یا شامل پایان نامه
Is breakfast included? U آیا شامل صبحانه هم میشود؟
tetraethyl U شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
tenementary U شامل ملک استیجاری اپارتمانی
full U کامل یا شامل همه چیز
twinkle box U دستگاه ورودی شامل حس کنندههای نوری
motorola U سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
applies U درخواست کردن شامل حال بودن
this proverb is not a to him U این مثل شامل حال اونیست
turki U زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
except U مکان دهی و ادغام شامل نیست
turkic U زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
apply U درخواست کردن شامل حال بودن
sclav ect U عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
interactive U قالبها و خصوصیات فرد را شامل میشود
bumf U اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
applying U درخواست کردن شامل حال بودن
english sonnet U غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
scope U محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
inclusive U چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
foundation U اسکلت اصلی فرش [شامل تار و پود]
entablature U قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
interfaith U شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
alphanumeric U صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است
leg side U قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
adders U وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
subtend U در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
adder U وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
storewide U شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
Is mileage included? U آیا شامل مایل مسافت پیموده شده هم میشود؟
cpu U بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
lipide U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
triathlon U مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
lipid U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
distance medley U دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
radio sheck U یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
eighty track disk U دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار
slot U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
handshaking U سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
slots U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slotting U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
bibles U کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
bible U کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
config.sys U در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
bios U که معمولاگ شامل کنترل صفحه نمایش و صفح کلید و دیسک درایوهاست
CD I U این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
motorola U تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
alphanumeric U عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
sash U قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
sashes U قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
traveling fellowship U بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
reprographics U تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات
epididymis U زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
voodooism U ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
chromel U الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
inductor U قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
legs U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
leg U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
homes U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
chips U کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip U کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
bells and whistles U یک توضیح غیر رسمی ازویژگیهای بیشتر یک سیستم کامپیوتری که شامل گرافیک نمایش رنگی
string U متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
zeugma U اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
nibbles U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
gem U IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
gems U IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
typeball U یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
traffics U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
nibbling U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
trafficking U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficked U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com