English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concrete operations U عملیات عینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
objectives U عینی
objective U عینی
veridical U عینی
irreplaceable U عینی
chose in possession U حق عینی
concrete U عینی
objective method U روش عینی
eye witness U گواه عینی
personal duty U فرض عینی
objective test U ازمون عینی
objectivism U عینی نگری
concrete intelligence U هوش عینی
objective anxiety U اضطراب عینی
eye witness U شاهد عینی
concrete thinking U تفکر عینی
personal duty U واجب عینی
tangible property U اموال عینی
objective data U دادههای عینی
objective reality U واقعیت عینی
tangible property U دارائی عینی
objective type U سنخ عینی
objective value U ارزش عینی
ocular witness U شاهد عینی
eyewitness U شاهد عینی
eye-witness U شاهد عینی
retortion U تلافی عینی
objectivity U عینی بودن
res gestae U حقایق عینی
eye witness U گواه عینی
eye-witness U گواه عینی
individual duty U واجب عینی
eyewitness U گواه عینی
things in possession U اموال عینی
non fungible U مال عینی
eye witness U شاهد عینی
facsimiles U رونوشت عینی نمابرد
objective psychology U روانشناسی عینی نگر
lextalionis U قانون کیفر عینی
facsimile U رونوشت عینی نمابرد
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
eye-witnesses U شاهد عینی گواه خوددیده
intangible U مال غیر عینی نا هویدا
tangible benefits U منافع مشهود فواید عینی
eyewitness U شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitnesses U شاهد عینی گواه خوددیده
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
potential substitution U حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
tangible assets U دارائیهای ثابت دارائیهای عینی
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
facsimile U رونوشت عینی رونوشت
facsimiles U رونوشت عینی رونوشت
operations U عملیات
treatments U عملیات
treatment U عملیات
op U عملیات
operation U عملیات
operation center U مرکز عملیات
heat treatment U عملیات حرارتی
harassing actions U عملیات ایذایی
global operation U عملیات سراسری
operation manager U مدیر عملیات
formal operations U عملیات صوری
operating program U برنامه عملیات
hot dogging U عملیات نمایشی
night operations U عملیات شبانه
nature of the operation U ماهیت عملیات
manual operation U عملیات دستی
base of operations U پایگاه عملیات
phasing U مراحل عملیات
delay U عملیات تاخیری
delaying U عملیات تاخیری
delays U عملیات تاخیری
logical operations U عملیات منطقی
offence U عملیات تعرضی
offence U عملیات افندی
offenses U عملیات افندی
immediate action U عملیات فوری
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
actions U جنگ عملیات
actions U عملیات جنگی
offenses U عملیات تعرضی
flight operations U عملیات پرواز
autonomous operation U عملیات ازاد
concept of operations U تدبیر عملیات
action deferred U تامل در عملیات
continuity of operations U مداومت عملیات
continuity of operations U تسلسل عملیات
conversational operation U عملیات محاورهای
counter battery U عملیات ضد اتشبار
counter military U ضد عملیات نظامی
hostility U عملیات خصمانه
hostilities U عملیات خصمانه
countermine U عملیات ضد مین
covert operations U عملیات پنهانی
computer operation U عملیات کامپیوتر
combat information center U اطاق عملیات
air operations U عملیات هوایی
autonomous operation U عملیات مستقل
base operation U عملیات پایگاهی
block operation U عملیات بلوک
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
building operations U عملیات ساختمانی
arithmetic operation U عملیات حسابی
business type operation U عملیات تجارتی
area of operation U منطقه عملیات
centre of activities U مرکز عملیات
chemical operations U عملیات شیمیایی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
airmobile operations U عملیات هوارو
airborne battlefield U عملیات هوابرد
delay action U عملیات تاخیری
radius U شعاع عملیات
delaying action U عملیات تاخیری
sabotaged U عملیات تخریبی
sabotage U عملیات تخریبی
divert action U عملیات مخالف
dry run U عملیات جنگی
earth work U عملیات خاکی
phases U مرحله عملیات
phased U مرحله عملیات
phase U مرحله عملیات
electrochemical treatment U عملیات الکتروشیمایی
espial U عملیات جاسوسی
external operation U عملیات خارجی
covert operations U عملیات مخفی
f.of operations U حوزه عملیات
sabotages U عملیات تخریبی
business type operation U عملیات کامپیوتری
sabotaging U عملیات تخریبی
denial operations U عملیات ممانعتی
subversives U عملیات براندازی
subversive U عملیات براندازی
flow charts U شمای عملیات
flow chart U شمای عملیات
counter-espionage U عملیات ضدجاسوسی
counter espionage U عملیات ضدجاسوسی
deputy for operations U معاونت عملیات
destructive operation U عملیات مخرب
offensives U عملیات افندی
offensive U عملیات افندی
closing U خاتمه عملیات
earthworks U عملیات خاکی
terrain U زمین عملیات
synchronous operation U عملیات همزمان
campaigned U عملیات جنگی
terminal operations U عملیات بارانداز
terminal operations U عملیات اسکلهای
campaigning U عملیات جنگی
surface treatment U عملیات سطحی
campaigns U عملیات جنگی
theater of operations U صحنه عملیات
rehearsal U تکرار عملیات
spial U عملیات جاسوسی
initiatives U ابتکار عملیات
initiative U ابتکار عملیات
psychological operations U عملیات روانی
pseudooperation U شبه عملیات
process chart U نقشه عملیات
string operation U عملیات رشتهای
rehearsals U تکرار عملیات
scene of action U صحنه عملیات
rescue operation U عملیات نجات
finishing U عملیات تکمیل
preliminary treatment U عملیات مقدماتی
campaign U عملیات جنگی
thermal treatment U عملیات گرمایی
plan of action U طرح عملیات
operations research U تحقیق در عملیات
region U ناحیه عملیات
limiting operation U عملیات محدودکننده
scope U هدف عملیات
regions U ناحیه عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com