English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
consolidation psychological operation U عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychological operations U عملیات روانی
psychological warfare U عملیات جنگ روانی
civil military action U عملیات مردم یاری
civil affairs U عملیات مردم یاری
civic action U عملیات مردم یاری
civil military action U عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
psychological U عملیات روانی مربوط به روانشناسی روانشناسی
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
married accommodation U جا برای مردم متاهل
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
oyster bar U میخانهای که صدف برای مردم می اورند
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
public spirit U خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
liberty civil U ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
colony U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
utilitarianism U بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
calling U سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
up and running U اماده برای عملیات کامل
three-day retreat U گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
contingency retention stock U اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
helicopter wave U گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
contingency support stocks U اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
job stream U ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
temporary storage U ثبات حافظه موقت برای نتیجه عملیات ALU
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
precedence U قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
parameter U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
flow diagram U نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
plato U منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
parameters U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
flowchart U نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
job U استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
jobs U استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
lingo U زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
underflow U نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
lingoes U زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
gallium arsenide U ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
processor U کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
page U نرم افزاری که عملیات چاپگر را برای چاپ یک متن به قالب خاص طبق دستورات کاربر کنترل میکند
paged U نرم افزاری که عملیات چاپگر را برای چاپ یک متن به قالب خاص طبق دستورات کاربر کنترل میکند
flowcharting symbol U علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
pages U نرم افزاری که عملیات چاپگر را برای چاپ یک متن به قالب خاص طبق دستورات کاربر کنترل میکند
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
circuits U مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
circuit U مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
cpu U ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
general U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
generals U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
procedural U زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
populations U تعداد مردم مردم
population U تعداد مردم مردم
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
input U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
inputted U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
alt key U کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
unit emplaning U در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
gpr U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
at U قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
competitions U همکاری
co-operate U همکاری
competition U همکاری
cahoots U همکاری
cooperation U همکاری
synergism U همکاری
collaboration U همکاری
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
noncooperation U عدم همکاری
antagonistic cooperation U همکاری ناساز
mutualism U اصول همکاری
cooperator U همکاری کننده
co-operation U همکاری مشترک
collaboration U همکاری مشترک
disassociating U همکاری نکردن
disaffiliation U عدم همکاری
disaffiliate U همکاری نکردن
disassociates U همکاری نکردن
disassociated U همکاری نکردن
disassociate U همکاری نکردن
take on <idiom> U شروع به همکاری
cooperative work U همکاری مشترک
solidarity U همکاری همبستگی
coact U همکاری کردن
incoordination U عدم همکاری
logrolling U همکاری متقابل
cooperation U همکاری مشترک
close controlled U همکاری نزدیک
synergistic U مربوط به همکاری
assisted U یاور همکاری
teamwork U روح همکاری
assisting U یاور همکاری
pull together U همکاری کردن
assist U یاور همکاری
logroll U همکاری کردن
synergistic U همکاری کننده
synergy U همکاری یاری
close coordination U همکاری نزدیک
incoordinate U فاقد حس همکاری
assists U یاور همکاری
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
gung-ho U آمادهی همکاری و عمل
dissociate U قطع همکاری وشرکت
dissociates U قطع همکاری وشرکت
keep someone on <idiom> U اجازه همکاری دادن
contributions U هم بخشی همکاری وکمک
disassociation U عدم یا فسخ همکاری
dissociating U قطع همکاری وشرکت
cooperation U همکاری تشریک مساعی
contribution U هم بخشی همکاری وکمک
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
abasia U عدم همکاری عضلات محرکه
disaffiliate U به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
organization for economic co opration U سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
to distance [dissociate] oneself from U دوری [قطع همکاری] کردن از
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
synergetic U دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
to dissociate [disassociate] oneself from somebody [something] U از کسی [چیزی] دوری [قطع همکاری] کردن
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
to opt out [of something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
to opt in [something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
community relations U روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
freedom U روانی
volubility U روانی
mental U روانی
fluidity U روانی
freedoms U روانی
mellifluence U روانی
liquid limit U حد روانی
facility U روانی
subversive U روانی
psychical U روانی
flow U روانی
fluency U روانی
psychic U روانی
yield point U حد روانی
psychological U روانی
flows U روانی
flowed U روانی
subversives U روانی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
analeptic U نیروبخش روانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com