Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
haptics
U
علم حواس پوستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dermoidal
U
دارای ساختمان پوستی وبافتهای زیر پوستی
dermoid
U
دارای ساختمان پوستی وبافتهای زیر پوستی
tropical sore
U
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero ulcer
U
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero's ulcer
U
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
oriental sore
U
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
cutaneous leishmaniasis
U
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
distracts
U
حواس
distract
U
حواس
dermatoid
U
پوستی
dermatic
U
پوستی
parchmenty
U
پوستی
integumentary
U
پوستی
dermal
U
پوستی
cutaneous sense
U
حس پوستی
cutaneous
U
پوستی
corticated
U
پوستی
corticate
U
پوستی
barky
U
پوستی
cortical
U
پوستی
tegumental
U
پوستی
pelting
U
پوستی
skinny
U
پوستی
crustal
U
پوستی
pergameneous
U
پوستی
wool-gathering
U
حواس پرتی
wackiness
U
حواس پرتی
collectedness
U
جمعی حواس
the five senses
U
حواس پنجگانه
sensuousness
U
وابستگی به حواس
preoccupiedly
U
با حواس پریشان
mental defectives
U
اختلال حواس
aprosexia
U
تفرقه حواس
sensed
U
حواس پنجگانه
absent-minded
U
حواس پرت
wackier
U
حواس پرت
sense
U
حواس پنجگانه
preoccupied
U
پریشان حواس
senses
U
حواس پنجگانه
attention
U
خاطر حواس
absent-mindedly
U
حواس پرت
distraught
U
پریشان حواس
absent minded
U
حواس پرت
wackiest
U
حواس پرت
whackier
U
حواس پرت
absentminded
U
حواس پرت
whackiest
U
حواس پرت
abstractedly
U
با تفرقه حواس
abstractedness
U
تفرقه حواس
attentions
U
خاطر حواس
wacky
U
حواس پرت
distractions
U
حواس پرتی
distraction
U
حواس پرتی
transcutaneal
U
ماوراء پوستی
pell
U
طومار پوستی
parchment paper
U
کاغذ پوستی
subcutaneous
U
زیر پوستی
dermatosis
U
بیماریهای پوستی
intradermic
U
درون پوستی
intradermal
U
درون پوستی
skins
U
پوست پوستی
transcutaneous
U
ماوراء پوستی
hypodermal
U
زیر پوستی
transcutaneal
U
ورا پوستی
skinning
U
پوست پوستی
dermal senses
U
احساسهای پوستی
skinned
U
پوست پوستی
skin
U
پوست پوستی
percutaneous
U
زیر پوستی
supersensible
U
ماوراء عالم حواس
wool gather
U
حواس پرت بودن
light headed
U
گیج حواس پرت
light-headed
U
گیج حواس پرت
collected
U
دارای حواس جمع
sensorium
U
مرکز حواس اعضای حس
dysaesthesia
U
اختلال حواس جسمانی
to space out
U
پرت شدن حواس
featherhead
U
شخص پریشان حواس
nitwits
U
ادم پریشان حواس
sensuous
U
وابسته به حواس یااحساسات
nitwit
U
ادم پریشان حواس
sensuously
U
وابسته به حواس یااحساسات
off-putting
U
حواس پرت کننده
cutaneous pupillary reflex
U
بازتاب پوستی مردمک
busby
U
یکجور کلاه پوستی
busbies
U
یکجور کلاه پوستی
dermatology
U
مبحث امراض پوستی
papilloma
U
ورم یا برامدگیهای پوستی
preoccupiedly
U
با داشتن حواس در جای دیگر
woolly headed
U
مغشوش گیج و حواس پرت
self collected
U
دارای کف نفس حواس جمع
featherhead
U
ادم حواس پرت سبکسر
endermic
U
ازراه پوستی از ورا پوست
featherbrain
U
ادم حواس پرت پریشان خیال
have eyes only for
<idiom>
U
همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
leishmaniosis
U
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
leishmaniosis
U
لیشمانیوز
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
favus
U
نوعی بیماری پوستی قارچی واگیردار
pergameneous
U
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
chiclero's ulcer
U
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero ulcer
U
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
oriental sore
U
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
cutaneous leishmaniasis
U
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
tropical sore
U
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
to slit hide into thongs
U
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
telesthesia
U
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
Boers
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boer
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
acanthosisnigricans
U
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
magnetic skin effect
U
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
hypodermic injection
U
تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com