Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mark
U
علامت گذاری روی چیزی
marks
U
علامت گذاری روی چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
markings
U
علامت گذاری
codes and codification
U
علامت گذاری
mark
U
علامت گذاری
coding
U
علامت گذاری
marking
U
علامت گذاری
signallzation
U
علامت گذاری
earmarking
U
علامت گذاری
demarcation
U
علامت گذاری
marks
U
علامت گذاری
designation system
U
سیستم علامت گذاری
lettering
U
علامت گذاری باحروف
mark
U
علامت گذاری کردن
marks
U
علامت گذاری کردن
space mark
U
علامت فاصله گذاری
bar coding
U
علامت گذاری ستونی
marks
U
نمره گذاری کردن علامت
marking panel
U
پرده علامت گذاری مین
color codig
U
علامت گذاری کردن مهمات
mine spotting
U
کشف و علامت گذاری مین
mark
U
نمره گذاری کردن علامت
ink
U
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks
U
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
tailor's chalk
U
گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
signed route
U
جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
compartment marking
U
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
tick mark
U
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
management coding
U
سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
index
U
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexes
U
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexed
U
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
sea marker
U
نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
soft sector
U
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
burn in
U
علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
coding
U
کد گذاری چیزی
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
plotters
U
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter
U
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
stand for
U
علامت چیزی بودن
stripped
U
علامت گذاری شده بسته بندی شده
indication
U
علامت یا چیزی که نشان دهد
labelling
U
1-برچسب گذاری روی چیزی . 2-چاپ برچسبها
danbuoy
U
بویه علامت گذاری بویه راهنما
marks
U
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark
U
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
quantifier
U
علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
earmarked
U
نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
annotated print
U
عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
symbol
U
علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
public
U
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze
U
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
U
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
coding
U
کد گذاری
indention
U
تو گذاری
lineation
U
خط گذاری
invests
U
سرمایه گذاری
wicking
U
فتیله گذاری
casings
U
لوله گذاری
nomination
U
نام گذاری
nomographer
U
قانون گذاری
discrimination
U
فرق گذاری
pointing
U
نقطه گذاری
casing
U
لوله گذاری
syntheses
U
هم گذاری اختلاط
sedimentation
U
رسوب گذاری
fillings
U
لایی گذاری
prefixture
U
سرواژه گذاری
petarder
U
مامورخرج گذاری پل
indent
U
دندانه گذاری
indenting
U
دندانه گذاری
indents
U
دندانه گذاری
scaling
U
مقیاس گذاری
ingravescence
U
رو بشدت گذاری
nomenclauture
U
نام گذاری
undervaluation
U
کم ارزش گذاری
filling
U
لایی گذاری
nominations
U
نام گذاری
capitalization
U
سرمایه گذاری
interposition
U
پا میان گذاری
synthesis
U
هم گذاری اختلاط
investing
U
سرمایه گذاری
devising
U
ارث گذاری
cupellation
U
قال گذاری
disposure
U
درمعرض گذاری
puncuation
U
نقطه گذاری
dateline
U
تاریخ گذاری
devise
U
ارث گذاری
devised
U
ارث گذاری
iatraliptics
U
مرهم گذاری
devises
U
ارث گذاری
hyphenation
U
خط تیره گذاری
demomination
U
نام گذاری
hypothecation
U
رهن گذاری
nomography
U
فن قانون گذاری
finance
U
سرمایه گذاری
financed
U
سرمایه گذاری
imposition of hands
U
دست گذاری
invest
U
سرمایه گذاری
tubing
U
لوله گذاری
invested
U
سرمایه گذاری
preterition
U
فرو گذاری
prochronism
U
جلوترتاریخ گذاری
idegraphy
U
نشان گذاری
inunction
U
مرهم گذاری
dimensioning
U
اندازه گذاری
financing
U
سرمایه گذاری
juxtaposition
U
پهلوی هم گذاری
finances
U
سرمایه گذاری
hypothecation
U
گرو گذاری
grading
U
نمره گذاری
valuations
U
ارزش گذاری
valuation
U
ارزش گذاری
edgings
U
لبه گذاری
edging
U
لبه گذاری
trapping
U
تله گذاری
denomination
U
نام گذاری
encoding
U
رمز گذاری
loading
U
بار گذاری
insertion
U
جوف گذاری
synthesised
U
هم گذاری کردن
synthesises
U
هم گذاری کردن
synthesize
U
هم گذاری کردن
synthesized
U
هم گذاری کردن
synthesizes
U
هم گذاری کردن
synthesizing
U
هم گذاری کردن
heading
U
عنوان گذاری
pagination
U
صفحه گذاری
scoring
U
نمره گذاری
mark sensing
U
نشان گذاری
loads
U
فشنگ گذاری
indentations
U
دندانه گذاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com