Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tick mark
U
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
inks
U
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink
U
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
sea marker
U
نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
burn in
U
علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
mark
U
علامت گذاری کردن
marks
U
علامت گذاری کردن
color codig
U
علامت گذاری کردن مهمات
mark
U
نمره گذاری کردن علامت
marks
U
نمره گذاری کردن علامت
plotters
U
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter
U
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to settle an a
U
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
earmarking
U
علامت گذاری
coding
U
علامت گذاری
demarcation
U
علامت گذاری
signallzation
U
علامت گذاری
markings
U
علامت گذاری
mark
U
علامت گذاری
codes and codification
U
علامت گذاری
marks
U
علامت گذاری
marking
U
علامت گذاری
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
time charter
U
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
lettering
U
علامت گذاری باحروف
bar coding
U
علامت گذاری ستونی
space mark
U
علامت فاصله گذاری
designation system
U
سیستم علامت گذاری
public
U
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
so
U
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
mine spotting
U
کشف و علامت گذاری مین
marking panel
U
پرده علامت گذاری مین
marks
U
علامت گذاری روی چیزی
mark
U
علامت گذاری روی چیزی
QBE
U
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
hopple
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing
U
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
hobble
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
initialize
U
تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
incremental computer
U
کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
scalar
U
توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
signed route
U
جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
tailor's chalk
U
گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
instrument for absolute measurement
U
دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
compartment marking
U
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
management coding
U
سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
hyphens
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
comma
U
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
commas
U
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
reference
U
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
references
U
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
index
U
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexes
U
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexed
U
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
soft sector
U
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
tristimulus values
U
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
number cruncher
U
یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
Mandlebrot set
U
تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
queried
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
named airport of departure
U
فرودگاه معین برای حرکت
stripped
U
علامت گذاری شده بسته بندی شده
balance
U
تراز شدن متعادل کردن ترازو
balances
U
تراز شدن متعادل کردن ترازو
tc
U
اجاره دربست برای مدت معین
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
danbuoy
U
بویه علامت گذاری بویه راهنما
blocked
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
irreverend
U
ناشایسته برای احترام گذاری
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
assessed value
U
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
signals
U
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
price line pricing
U
قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
calling sequence
U
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
key
کلیدی که برای اندیس گذاری رکورد به کار می رود.
encryption
U
استاندارد برای سیستم رمز گذاری داده بلاک
earmarked
U
نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
holotype
U
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
compilations
U
ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
compilation
U
ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
waff
U
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
fuze
U
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
controlled airspace
U
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
encoding
U
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
marking ink
U
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
circular
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circulars
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
responses
U
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
blips
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
response
U
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
annotated print
U
عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
public
U
رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
pH
U
علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
markers
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
yoicks
U
علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
pos
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
decisions
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
denominate
U
معین کردن
insets
U
: معین کردن
inset
U
: معین کردن
defines
U
معین کردن
figure out
U
معین کردن
defined
U
معین کردن
draw the line
<idiom>
U
معین کردن
allocating
U
معین کردن
designate
U
معین کردن
defining
U
معین کردن
limit
U
معین کردن
designating
U
معین کردن
specifying
U
معین کردن
define
U
معین کردن
specify
U
معین کردن
designates
U
معین کردن
allocate
U
معین کردن
allocates
U
معین کردن
specifies
U
معین کردن
settles
U
معین کردن
settle
U
معین کردن
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
times
U
وقت معین کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
pre appoint
U
از پیش معین کردن
date
U
مدت معین کردن
To lay down certain conditions .
U
شرایطی معین کردن
to map out
U
جز بجز معین کردن
time
U
وقت معین کردن
dates
U
مدت معین کردن
timed
U
وقت معین کردن
beam balance
U
ترازو
at grade
U
در یک ترازو
balance
U
ترازو
balances
U
ترازو
scale
U
ترازو
librae
U
ترازو
libra
U
ترازو
multiplication
U
علامت نوشته شده یا چاپ شده x برای نمایش ضرب دو عدد
allot
U
معین کردن سهم دادن
allotting
U
معین کردن سهم دادن
allotted
U
معین کردن سهم دادن
allots
U
معین کردن سهم دادن
locate
U
جای چیزی را معین کردن
located
U
جای چیزی را معین کردن
locates
U
جای چیزی را معین کردن
locating
U
جای چیزی را معین کردن
to locate the enemy
U
جای دشمنی را معین کردن
sanction
U
ضمانت اجرایی معین کردن
delineates
U
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
U
ترسیم نمودن معین کردن
sanctions
U
ضمانت اجرایی معین کردن
delineating
U
ترسیم نمودن معین کردن
sanctioning
U
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned
U
ضمانت اجرایی معین کردن
to keep regular hours
U
هر کاری را درساعت معین کردن
delineate
U
ترسیم نمودن معین کردن
beams
U
ترازو میله
girder
U
شاهین ترازو
beams
U
شاهین ترازو
pointers
U
شاهین ترازو
poniter
U
شاهین ترازو
pointer
U
شاهین ترازو
beam
U
ترازو میله
scalepan
U
کفه ترازو
trebucket
U
یکجور ترازو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com