Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
daymark
U
علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sea mark
U
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
intracoastal sealift
U
سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
sea frontiers
U
مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
lanterns
U
چراغ دریایی
hurricane lamp
U
چراغ دریایی
beacon
U
چراغ دریایی
hurricane lamps
U
چراغ دریایی
light house
U
چراغ دریایی
lantern
U
چراغ دریایی
beacons
U
چراغ دریایی
occulting light
U
چراغ ناپیوسته دریایی
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
flare
U
چراغ یانشان دریایی نمایش
speed light
U
چراغ سرعت نمای دریایی
flares
U
چراغ یانشان دریایی نمایش
stoplight
U
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
Red light is a signal for danger .
U
چراغ قرمز علامت خطر است
stoplights
U
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
lighthouses
U
چراغ خانه برج فانوس دریایی
lighthouse
U
چراغ خانه برج فانوس دریایی
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
beach group
U
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
asymptomatic
U
بدون علامت
day fighter
U
هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
unsigned integer
U
عدد صحیح بدون علامت
unsigned real number
U
عدد حقیقی بدون علامت
absolute address
U
مقدار یک خطا بدون توجه به علامت
valuing
U
مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
values
U
مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
value
U
مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
freedom of seas
U
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
absolute address
U
اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
machine address
U
اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
shore patrol
U
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area
U
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
beach diagram
U
طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
coast pilot
U
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
U
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
stadimeter
U
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
symbol
U
علامت ترسیمی علامت فرمولی
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marines
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity
U
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marine
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
day in, day out
<adv.>
U
روزانه
diurnally
U
روزانه
by d.
U
روزانه
day by day
U
روزانه
per day
U
روزانه
everyday
<adj.>
U
روزانه
each day
<adv.>
U
روزانه
every day
<adv.>
U
روزانه
every single day
<adv.>
U
روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
روزانه
quotidian
U
روزانه
day-to-day
<adj.>
U
روزانه
perdiem
U
روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
U
روزانه
diurnal
U
روزانه
dailies
U
روزانه
workaday
U
روزانه
maritime
U
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
habitude
U
عادت روزانه
day school
U
مدرسهی روزانه
purchase journal
U
دفترخرید روزانه
journals
U
دفتروقایع روزانه
diurnal load
U
بار روزانه
journal
U
گزارش روزانه
day schools
U
مدرسهی روزانه
diurnal tide
U
کشند روزانه
daily storage
U
مخزن روزانه
mean daily
U
متوسط روزانه
day in, day out
<adv.>
U
بطور روزانه
duily bread
U
نان روزانه
journal
U
دفتروقایع روزانه
day hospital
U
بیمارستان روزانه
way of life
فعالیتهای روزانه
workouts
U
ورزش روزانه
daily pay
U
دستمزد روزانه
workout
U
ورزش روزانه
daily round
U
گردش روزانه
daily wage
U
مزد روزانه
morning orders
U
برنامه روزانه
morning orders
U
دستورات روزانه
every single day
<adv.>
U
بطور روزانه
journals
U
گزارش روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
بطور روزانه
each day
<adv.>
U
بطور روزانه
order of the day
U
برنامه روزانه
dailgy food allowance
U
جیره روزانه
daily round
U
کارهای روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
U
بطور روزانه
victualling allowance
U
جیره روزانه
every day
<adv.>
U
بطور روزانه
inshore water
U
اب ساحلی
bridge head
U
سر پل ساحلی
beach head
U
سر پل ساحلی
offing
U
اب ساحلی
coastlines
U
خط ساحلی
coastal
U
ساحلی
inshore
U
ساحلی
sea board
U
خط ساحلی
bridgehead line
U
خط سر پل ساحلی
strandline
U
خط ساحلی
coastline
U
خط ساحلی
seasider
U
ساحلی
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
diary
U
دفتر خاطرات روزانه
day of supply
U
روز امادتدارکات روزانه
ration
U
مقدار جیره روزانه
log book
U
دفتر رخدادهای روزانه
diaries
U
دفتر یادداشت روزانه
rationed
U
مقدار جیره روزانه
daily bread
U
نان یارزق روزانه
daily flood peak
U
بیشینه روزانه سیل
diaries
U
دفتر خاطرات روزانه
semidiurnal tide
U
کشند نیم روزانه
diary
U
دفتر یادداشت روزانه
dailgy food allowance
U
جیره غذایی روزانه
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
utilization
U
کاربرد روزانه استفاده
daily routine
U
عادت جاری روزانه
log books
U
دفتر رخدادهای روزانه
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
average daily traffic
[ADT]
U
متوسط ترافیک روزانه
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
rations
U
مقدار جیره روزانه
working day
U
ساعت کار روزانه
extern
U
کمک پزشک روزانه
breviary
U
کتاب نمازوادعیه روزانه
watch and ward
U
حق نگهبانی روزانه و شبانه
shorelines
U
خط ساحل یا خط ساحلی
boat telephone
U
تلفن ساحلی
shore stablishment
U
تاسیسات ساحلی
beach exit
U
گذرگاه ساحلی
shore patrol
U
دژبان ساحلی
territorial waters
U
ابهای ساحلی
tidewater
U
خط ساحلی کشند اب
shore patrol
U
پلیس ساحلی
over the beach operations
U
عملیات ساحلی
links
U
تپه ساحلی
costal frontier
U
مرز ساحلی
beach matting
U
کف پوش ساحلی
shoreline
U
خط ساحل یا خط ساحلی
sea dike
U
دیوار ساحلی
beach obstacle
U
مانع ساحلی
beach organization
U
یکان ساحلی
beach patrol
U
گشتی ساحلی
beach patrol
U
نگهبان ساحلی
beach reserves
U
ذخایر ساحلی
beach face
U
کمربند ساحلی
beach exit
U
معبر ساحلی
littoral
U
ناحیه ساحلی
landing craft
U
کرجی ساحلی
land breeze
U
باد ساحلی
barrier light
U
نورافکن ساحلی
foreshores
U
کمربند ساحلی
groyne
U
سد یا دیواره ساحلی
coastguards
U
گارد ساحلی
dune
U
توده شن ساحلی
coastal route
U
مسیر ساحلی
coastguard
U
گارد ساحلی
marinas
U
تفرجگاه ساحلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com