Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bugle call
U
علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
starke
U
با شیپور علامت دادن
tabard
U
نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
sennet
U
شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
trumpet
U
شیپور
trumpeted
U
شیپور
clarion
U
شیپور
trumpeting
U
شیپور
bugles
U
شیپور
bugle
U
شیپور
tooter
U
شیپور زن
cones
U
شیپور
cornu
U
شیپور
cone
U
شیپور
trombonists
U
شیپور زن
trumpeters
U
شیپور زن
trombonist
U
شیپور زن
trumpeter
U
شیپور زن
key bugle
U
شیپور
trom'ba
U
شیپور
clang
U
صدای شیپور
last post
U
شیپور خاموشی
eustachian tube
U
شیپور استاش
first call
U
شیپور جمع
drill call
U
شیپور مشق
clangs
U
صدای شیپور
trump
U
صدای شیپور
trumps
U
صدای شیپور
syrint
U
شیپور بیداری
cornett
U
نوعی شیپور
air operated horn
U
شیپور بادی
service calls
U
شیپور خدمت
clanged
U
صدای شیپور
clanging
U
صدای شیپور
turn in
U
شیپور خاموشی
last port
U
شیپور خاموشی
turn out
U
شیپور بیداری
heave out
U
شیپور بیداری
last port
U
شیپور عزا
curfew
U
شیپور خاموشی
cornets
U
نوعی شیپور
curfews
U
شیپور خاموشی
cornet
U
نوعی شیپور
taps
U
شیپور خاموشی
reveille
U
شیپور بیدارباش
French horn
U
نوعی شیپور
salpingitis
U
اماس شیپور
assembly
U
شیپور جمع
to the color
U
شیپور احترام
trumpeting
U
شیپور زدن
to sound a parley
U
با زدن شیپور
the sound of a bugle
U
صدای شیپور
horn
U
شیپور پیاله
tubas
U
شیپور بزرگ
call to quarters
U
شیپور احضار
tantara
U
شیپور زدن
chamade
U
شیپور امان
trumpet
U
شیپور زدن
trumpeted
U
شیپور زدن
to blow atrumpet
U
نواختن شیپور
tuba
U
شیپور بزرگ
clarion
U
شیپور بلند
tantara
U
صدای شیپور
clarion
U
شیپور جنگ
alarmed
U
شیپور حاضرباش اشوب
alarms
U
شیپور حاضرباش اشوب
trumpeted
U
شیپورچی شیپور زدن
trumpet
U
شیپورچی شیپور زدن
service calls
U
شیپور جمع عمومی
general muster
U
شیپور جمع عمومی
alarum
U
اخطار شیپور حاضرباش
alarmingly
U
شیپور حاضرباش اشوب
trom'ba
U
شاخ شیپور زدن
trumpeting
U
شیپورچی شیپور زدن
first seargeant's call
U
شیپور سرگروهبان پیش
alarm
U
شیپور حاضرباش اشوب
first post
U
شیپور خبر شبانه
to the color
U
شیپور احترام پرچم
warison
U
پاداش شیپور حمله
sousaphone
U
شیپور زنگوله دار
campanula
U
[شبیه شیپور مینیاتوری]
blast
U
صدای شیپور بادزدگی
officers call
U
شیپور افسر پیش
pipe down
U
بوسیله شیپور یا نای
blasts
U
صدای شیپور بادزدگی
assembly
U
شیپور خاموشی دستگاه مرکب
call-ups
U
شیپور احضار بخاطر اوردن
to sound the retire
U
شیپور عقب نشینی زدن
call-up
U
شیپور احضار بخاطر اوردن
call up
U
شیپور احضار بخاطر اوردن
to sound a retreat
U
شیپور عقب نشینی زدن
saxtuba
U
شیپور برنجی دارای صدای بم
drill call
U
شیپور شروع مشق صف جمع
trombone
U
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
foghorn
U
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorns
U
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
alarms
U
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm
U
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmed
U
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmingly
U
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
toot
U
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooted
U
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooting
U
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toots
U
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
retreats
U
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreated
U
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat
U
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating
U
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
all clear
U
شیپور رفع خطر هوایی رفع خطر
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
signal
U
علامت دادن
signaled
U
علامت دادن
signalled
U
علامت دادن
To give a signal ( sign) .
U
علامت دادن
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
signal
U
سیگنال علامت دادن
signalled
U
سیگنال علامت دادن
signaled
U
سیگنال علامت دادن
flags
U
باپرچم علامت دادن
flag
U
باپرچم علامت دادن
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
blinds
U
چشمک زدن علامت دادن
signaled
U
مخابره کردن علامت دادن
blinded
U
چشمک زدن علامت دادن
blind
U
چشمک زدن علامت دادن
denote
U
علامت بودن معنی دادن
denoted
U
علامت بودن معنی دادن
signalled
U
مخابره کردن علامت دادن
denotes
U
علامت بودن معنی دادن
negation
U
تغییر دادن علامت یک عدد
signal
U
مخابره کردن علامت دادن
hunting horn
U
بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
waff
U
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
coacher
U
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
hyphen
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphens
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
blips
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
houses
U
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house
U
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
housed
U
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
markers
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
brown finish
U
صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
trasship
U
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
mine mooring
U
اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
contributions
U
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
mechanical mouse
U
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
contribution
U
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
marker
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
symbol
U
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
polar motion
U
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
anneal
U
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
invitations
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com