Perdic | علامت اعلام خطر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	warning signal U	علامت اعلام خطر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	bingo U	علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
	i stay U	در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
Other Matches

	early-warning U	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
	early warning U	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
	alerting service U	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
	symbol U	اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
	symbol U	علامت ترسیمی علامت فرمولی
	characters U	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
	character U	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
	air alert warning U	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
	enouncement U	اعلام
	declarations U	اعلام
	declaration U	اعلام
	indigitation U	اعلام
	enunciation U	اعلام
	predication U	اعلام
	indiction U	اعلام
	promulgation U	اعلام
	proclamation U	اعلام
	Annunciation U	اعلام
	acknowledgements U	اعلام
	promulgator U	اعلام
	notification U	اعلام
	intimation U	اعلام
	intimations U	اعلام
	meld U	اعلام
	acknowledgement U	اعلام
	acknowledgments U	اعلام
	proclamations U	اعلام
	annunciator U	اعلام گر
	hanger U	اعلام کننده
	enounce U	اعلام کردن
	enouce U	اعلام کردن
	statement of charge U	اعلام اتهامات
	enunciated U	اعلام کردن
	announced U	اعلام کردن
	hangers U	اعلام کننده
	proclaimer U	اعلام کننده
	enunciating U	اعلام کردن
	foretoken U	اعلام قبلی
	alerting U	اعلام خطرکردن
	promulgating U	اعلام کردن
	promulgates U	اعلام کردن
	disclosed U	اعلام شده
	promulgated U	اعلام کردن
	pronouncer U	اعلام کننده
	promulgate U	اعلام کردن
	promulge U	اعلام کردن
	vociferator U	اعلام دارنده
	promulgator U	اعلام دارنده
	enunciable U	اعلام کردنی
	enunciator U	اعلام کننده
	enunciates U	اعلام کردن
	acknowledgement of receipt U	اعلام وصول
	broadcast U	اعلام کردن
	advising bank U	اعلام میکند
	advice of fate U	اعلام وضعیت
	exclaim U	اعلام کردن
	exclaimed U	اعلام کردن
	exclaiming U	اعلام کردن
	exclaims U	اعلام کردن
	acclaim U	اعلام کردن
	acclaimed U	اعلام کردن
	sound alarm U	اعلام صدا
	impeachment U	اعلام جرم
	quotes U	اعلام کردن
	quoted U	اعلام کردن
	annunciator U	اعلام کننده
	quote U	اعلام کردن
	indictments U	اعلام جرم
	indictment U	اعلام جرم
	call out U	اعلام خطر
	acclaiming U	اعلام کردن
	declarations U	اعلامیه اعلام
	blazer U	اعلام کننده
	receipts U	اعلام وصول
	receipt U	اعلام وصول
	declaredly U	بطور اعلام
	enunciate U	اعلام کردن
	broadcasts U	اعلام کردن
	declaration of interest U	اعلام بهره
	blazers U	اعلام کننده
	declaration U	اعلامیه اعلام
	acclaims U	اعلام کردن
	promulgation U	اعلام دارنده
	acknowledgment U	اعلام وصول
	announce U	اعلام کردن
	damm U	بد اعلام کردن
	announces U	اعلام کردن
	announcing U	اعلام کردن
	blazon U	اعلام کردن
	proclamations U	اعلام کردن
	larum U	اعلام خطر
	warnings U	اعلام خطر
	warning U	اعلام خطر
	line call U	اعلام خط نگهدار
	statement U	اعلام کردن
	statements U	اعلام کردن
	proclamation U	اعلام کردن
	touche U	اعلام برخورد
	warning net U	شبکه اعلام خطر
	hail U	اعلام ورود کردن
	declaration of indulgence U	اعلام ازادی دینی
	annunciator U	اعلام کننده فرامین
	merged U	اعلام مسیر تعقیب
	The results of the competition were announced . U	نتایج مسابقه اعلام شد
	chemical alarm U	اعلام خطر شیمیایی
	delayed whistle U	سوت اعلام افساید
	issue price U	قیمت اعلام شده
	to call a meeting U	جلسهای را اعلام کردن
	indictor U	اعلام جرم کننده
	indicter U	اعلام جرم کننده
	pyrotechnics U	فشفشفه اعلام خطر
	alert station U	ایستگاه اعلام خطر
	hailed U	اعلام ورود کردن
	hailing U	اعلام ورود کردن
	hails U	اعلام ورود کردن
	time orderly U	نگهبان اعلام ساعت
	acknowledges U	اعلام وصول کردن
	declared value U	قیمت اعلام شده
	acknowledging U	اعلام نشانی کردن
	acknowledgment U	اعلام معرف اعتراف
	acknowledging U	اعلام معرف کردن
	impeaching U	اعلام جرم کردن
	impeach U	اعلام جرم کردن
	early-warning U	اعلام خطر کردن
	net authentication U	اعلام معرف در شبکه
	early warning U	اعلام خطر کردن
	impeaches U	اعلام جرم کردن
	acknowledging U	اعلام وصول کردن
	local warning U	اعلام خطر محلی
	announce in advance U	از پیش اعلام کردن
	acknowledges U	اعلام معرف کردن
	declared value U	بهای اعلام شده
	receipt U	اعلام وصول نمودن
	receipts U	اعلام وصول نمودن
	declared capital U	سرمایه اعلام شده
	acknowledges U	اعلام نشانی کردن
	line call U	اعلام خط نگه دار
	acknowledgments U	اعلام وصول رسید
	impeached U	اعلام جرم کردن
	blinds U	چراغ اعلام خطر
	acknowledge U	اعلام معرف کردن
	acknowledgment U	شماره اعلام وصول
	proclamatory U	متضمن اگهی یا اعلام
	airborne early warning U	اعلام خطر هوابرد
	indict U	اعلام جرم کردن
	acknowledge U	اعلام وصول کردن
	authenticator U	اعلام کننده نشانی
	alert U	اعلام خطر اژیرهوایی
	promulgation of treaty U	اعلام مفاد معاهده
	acknowledge U	اعلام نشانی کردن
	call out U	اعلام خطر کردن
	suggestio falsi U	افهار و اعلام نادرست
	blinded U	چراغ اعلام خطر
	battle lantern U	چراغ اعلام خطر
	acknowledgements U	اعلام وصول رسید
	blind U	چراغ اعلام خطر
	caution flag U	پرچم اعلام خطر
	very pistol U	طپانچه اعلام خطر
	indicts U	اعلام جرم کردن
	pretypify U	قبلا اعلام کردن
	alerts U	اعلام خطر اژیرهوایی
	indicting U	اعلام جرم کردن
	aldis lmap U	چراغ اعلام خطر
	alerted U	اعلام خطر اژیرهوایی
	fab U	اعلام موافقتبا چیزی
	absolve U	اعلام بی تقصیری کردن
	test announcement U	اعلام نتیجه ازمایش
	absolved U	اعلام بی تقصیری کردن
	absolves U	اعلام بی تقصیری کردن
	absolving U	اعلام بی تقصیری کردن
	acknowledgement U	اعلام وصول رسید
	indicted U	اعلام جرم کردن
	to announce one's arrival U	ورود خود را اعلام کردن
	request for quotation U	تقاضا برای اعلام قیمت
	enunciated U	اعلام کردن صریحا گفتن
	m day U	روز اعلام بسیج عمومی
	control and warning center U	سیستم کنترل و اعلام خطر
	to call to arms U	اعلام دست به اسلحه کردن
	to pay homage U	اعلام رسمی بیعت کردن
	warehouse refusal U	اعلام عدم وجود درانبار
	local warning U	سیستم اعلام خطر محلی
	to render homage U	اعلام رسمی بیعت کردن
	general alarm U	اژیر اعلام خطر عمومی
	warnings U	اعلام خطر کردن هشدار
	customs entry U	افهار یا اعلام ورود به گمرک
	danger signal U	اژیر یا بوق اعلام خطر
	enunciates U	اعلام کردن صریحا گفتن
	open the meeting U	رسمیت جلسه را اعلام کردن
	kithe U	اعلام داشتن اعتراف کردن
	air warning net U	شبکه اعلام خطر هوایی
	enunciating U	اعلام کردن صریحا گفتن
	to do homage U	اعلام رسمی بیعت کردن
	authentication system U	سیستم تعیین و اعلام نشانی
	to givein one's a. U	موافقت خودرا اعلام کردن
	day distress signal U	مشعل اعلام خطر در روز
	enunciate U	اعلام کردن صریحا گفتن
	warning U	اعلام خطر کردن هشدار
	airspace warning area U	منطقه اعلام خطر هوایی
	two sided disk status U	اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
	acknowledging U	شماره اعلام وصول تصدیق کردن