Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
you are written
U
عقیده یاسخن شما درست نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
orthodox
U
دارای عقیده درست
that is wrong
U
درست نیست
intuitivist
U
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
It is beyond repair. It cannot be put right.
U
درست شدنی نیست
neptunist
U
کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
It would not be proper for me to give you that information.
U
درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
this line does not scan
U
وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
creed
U
عقیده
opinions
U
عقیده
credos
U
عقیده
creeds
U
عقیده
impression
U
عقیده
impressions
U
عقیده
doctrines
U
عقیده
viewpoint
U
عقیده
viewpoints
U
عقیده
opinion
U
عقیده
thought
U
عقیده
thoughts
U
عقیده
faith
U
عقیده
credo
U
عقیده
faiths
U
عقیده
advice
U
عقیده
doctrine
U
عقیده
concepts
U
عقیده
belief
U
عقیده
tenet
U
عقیده
creedless
U
بی عقیده
conception
U
عقیده
brainchild
U
عقیده
internal conception
U
عقیده
concepts
U
عقیده ها
ideas
U
عقیده ها
idea
U
عقیده
ism
U
عقیده
concept
U
عقیده
i am not of his mind
U
با او هم عقیده
have
U
عقیده داشتن
having
U
عقیده داشتن
irreconcilability
U
سختی در عقیده
dissension
U
اختلاف عقیده
irreconcilableness
U
سختی در عقیده
the belief that
U
با این عقیده که
hit off
U
هم عقیده شدن
i maintain
U
بر این عقیده ام که ...
i maintain
U
عقیده دارم که ...
dogmas
U
عقیده دینی
dogma
U
عقیده دینی
iam of the opinion that
U
من براین عقیده ام که
theosophism
U
عقیده به عرفان
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
U
هم عقیده بودن
so many menŠso many minds
U
عقیده بیشتر
pythagoreanism
U
عقیده به تناسخ
my sentiment toward him
U
عقیده من درباره او
conviction
U
عقیده محکم
convictions
U
عقیده محکم
suggestions
U
افهار عقیده
outside opinion
U
عقیده مردم
swear by
U
عقیده زیادداشتن به
espousing
U
عقیده داشتن به
suggestion
U
افهار عقیده
tradition
U
عقیده رایج
errors
U
عقیده نادرست
error
U
عقیده نادرست
to think
[of]
U
عقیده داشتن
fortuitism
U
عقیده به اتفاق
viewed
U
نظریه عقیده
viewing
U
نظریه عقیده
views
U
نظریه عقیده
abjuration
U
ترک عقیده
divarication
U
اختلاف عقیده
Marxism
U
عقیده مارکس
espouse
U
عقیده داشتن به
espoused
U
عقیده داشتن به
espouses
U
عقیده داشتن به
view
U
نظریه عقیده
counterview
U
عقیده مخالف
folkway
U
عقیده عامه
turnabouts
U
تغییر عقیده
impressions
U
عقیده خیال
to agree in opinion
U
هم عقیده بودن
freedom of belief
U
ازادی عقیده
turnabout
U
تغییر عقیده
impression
U
عقیده خیال
cogency
U
قدرت عقیده
coniviction
U
عقیده اطمینان
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
Difference of opinion (in taste).
U
اختلا ف عقیده ( سلیقه )
self expressive
U
پافشار در عقیده خود
pronounce
U
افهار عقیده کردن
soft shell
U
دارای عقیده معتدل
pronounces
U
افهار عقیده کردن
suggest
U
افهار عقیده کردن
liberty of conscience
U
ازادی عقیده یا فکر
I find it's ...
U
به نظر
[عقیده]
من این ...
I think it's ...
U
به نظر
[عقیده]
من این ...
observing
U
افهار عقیده کردن
observes
U
افهار عقیده کردن
to change one's tune
U
تغییر عقیده دادن
to cherish an opinion
U
عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
i stand to it that
U
جدا عقیده دارم که
pass an opnion
U
افهار عقیده کردن
i was under theimpression that
U
به این عقیده بودم که ...
observe
U
افهار عقیده کردن
opine
U
افهار عقیده کردن
preconceive
U
قبلا عقیده پیداکردن
observed
U
افهار عقیده کردن
to venture an opinion
U
جسارتاافهار عقیده کردن
dissentient
U
مخالف عقیده اکثریت
sentimental
U
مبنی بر احساسات یا عقیده
karaism
U
عقیده به نص تورات رداحادیث
john's own opinion
U
عقیده خود جان
pass an opinion
U
افهار عقیده کردن
dissents
U
اختلاف عقیده داشتن
dissented
U
اختلاف عقیده داشتن
dissent
U
اختلاف عقیده داشتن
to be of the opinion that ...
U
به این عقیده باشند که ...
suggests
U
افهار عقیده کردن
article of faith
U
اعتقاد و عقیده باطنی
veer
U
تغییر عقیده دادن
tradition
U
عقیده موروثی عرف
suggesting
U
افهار عقیده کردن
suggested
U
افهار عقیده کردن
synecologic
U
دارای عقیده به استمرار
irrationalism
U
عقیده نامعقول یا چرند
pronouncements
U
افهار عقیده رسمی
pronouncement
U
افهار عقیده رسمی
express an opinion
U
افهار عقیده کردن
make a suggestion
U
افهار عقیده کردن
to make a suggestion
U
افهار عقیده کردن
change of heart
<idiom>
U
تغیر عقیده دادن
suggestion
U
افهار عقیده پیشنهاد
epicures
U
پیرو عقیده اپیکور
epicure
U
پیرو عقیده اپیکور
suggestions
U
افهار عقیده پیشنهاد
persuasions
U
اطمینان عقیده دینی
differences of opinion
U
اختلاف عقیده
[نظر]
veers
U
تغییر عقیده دادن
veered
U
تغییر عقیده دادن
persuasion
U
اطمینان عقیده دینی
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
persuasions
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
immersionism
U
عقیده به غسل ارتماسی درتعمید
upset the applecart
<idiom>
U
خراب شدن عقیده ونظر
maintrain
U
ادامه دادن عقیده داشتن
what do you think of him?
U
عقیده شما در باره او چیست
what say you to a cinema?
U
در باره سینما چه عقیده دارید
social minded
U
دارای عقیده سوسیالیستی اجتماعی
aristotelian
U
مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
aristotelean
U
مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
legalism
U
عقیده به اصالت و الویت قانون
persuasion
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
teutonism
U
عقیده برتری نژادی المان
wrongheaded
U
لجباز در عقیده و عمل سرسخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com