English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outstrip U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripping U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstrips U عقب گذاشتن پیشی جستن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to give the go by to U پیشی جستن بر
outrunning U پیشی جستن بر
outrun U پیشی جستن بر
to get the upper hand U پیشی جستن
outbalance U پیشی جستن
to get the better of U پیشی جستن بر
out act U پیشی جستن از
outruns U پیشی جستن بر
trump U مغلوب ساختن پیشی جستن
trumps U مغلوب ساختن پیشی جستن
toget the start of one's rival U بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
preceding U پیشی
kitty U پیشی
vanward U پیشی
kitties U پیشی
anteriority U پیشی
antecedent U پیشی
better hand U پیشی
antecedents U پیشی
puss U پیشی
transposition U پس و پیشی
antecedence U پیشی
precedence U پیشی گرفتن
outshine U پیشی گرفتن از
exceeding U سبقت و پیشی
precedence U پیشی اولویت
outshines U پیشی گرفتن از
precedency U پیشی اولویت
pussies U مثل پیشی
outshone U پیشی گرفتن از
pussy U مثل پیشی
outshining U پیشی گرفتن از
outfly U در پرواز پیشی افتادن از
to give priority to U پیشی دادن به مقدم دانستن بر
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
springs U جستن
spring U جستن
bounce U پس جستن
bounced U پس جستن
jumps U جستن
jumped U جستن
outjockey U جستن بر
jump U جستن
bounces U پس جستن
overleap U جستن از
transcended U سبقت جستن
transcend U سبقت جستن
overrides U برتری جستن بر
excelled U تفوق جستن بر
excelling U تفوق جستن بر
transcending U سبقت جستن
transcends U سبقت جستن
denied U تبری جستن
overrode U برتری جستن بر
override U برتری جستن بر
overridden U برتری جستن بر
to seek refuge U پناه جستن
to seek shelter U پناه جستن
excel U تفوق جستن بر
assisted U شرکت جستن
hips U جستن پریدن
denies U تبری جستن
deny U تبری جستن
renounces U تبری جستن از
renouncing U تبری جستن از
denying U تبری جستن
assists U شرکت جستن
renounce U تبری جستن از
assisting U شرکت جستن
shoot-out U بالا جستن
excels U تفوق جستن بر
assist U شرکت جستن
shoot out U بالا جستن
shoot forth U بالا جستن
hip U جستن پریدن
shoot-outs U بالا جستن
to find fault with U عیب جستن
to make a pounce U ناگهان جستن
outguess U سبقت جستن
antecede U برتری جستن
to keep one's distance U دوری جستن
to find f.with U عیب جستن از
leaps U جستن دویدن
leaped U جستن دویدن
leap U جستن دویدن
best U برتری جستن
forestalls U پیش جستن بر
to gain a ccess U تقرب جستن
to gain the upper hand U تفوق جستن
to carry sword U شمشیر جستن
to be over the hump [American] <idiom> U از خطر جستن
overtop U برتی جستن بر
outvie U برتری جستن از
forestalled U پیش جستن بر
to be out of the woods <idiom> U از خطر جستن
to come out of the woods <idiom> U از خطر جستن
renounced U تبری جستن از
overtop U برتری جستن از
purgation U برائت جستن
get the start of U سبقت جستن بر
to be over the worst <idiom> U از خطر جستن
to be off the hook <idiom> U از خطر جستن
forestall U پیش جستن بر
wager of law U تبری جستن با سوگند
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
finds U جستن تشخیص دادن
out maneuver U تفوق جستن در مانور
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
find U جستن تشخیص دادن
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
anticipate U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
emulate U برابری جستن با پهلو زدن
anticipated U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulating U برابری جستن با پهلو زدن
emulates U برابری جستن با پهلو زدن
emulated U برابری جستن با پهلو زدن
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
to have recourse to a person U بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
overjump U بیش از اندازه نیروی خود جستن
to steal a march on any one U بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
scooting U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoot U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
rockets U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketed U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
rocket U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketing U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
loads U گذاشتن
misplace U جا گذاشتن
let U گذاشتن
load U گذاشتن
apostrophize U گذاشتن
go on <idiom> U گذاشتن
teasing U سر به سر گذاشتن
mislaying U جا گذاشتن
to trample on U گذاشتن
to take in U تو گذاشتن
to lay it on with a trowel U گذاشتن
to pickle a rod for U گذاشتن
inculcate U پا گذاشتن
inculcated U پا گذاشتن
inculcates U پا گذاشتن
inculcating U پا گذاشتن
infiltrate U گذاشتن
infiltrated U گذاشتن
infiltrates U گذاشتن
To be gettingh on in years. U پا به سن گذاشتن
letting U گذاشتن
lets U گذاشتن
question answer U در صف گذاشتن
placements U گذاشتن
placement U گذاشتن
run home U جا گذاشتن
take in U تو گذاشتن
ti turn in U تو گذاشتن
infiltrating U گذاشتن
to run in U تو گذاشتن
putting U گذاشتن
leaving U گذاشتن
put U گذاشتن
lay U گذاشتن
place U گذاشتن
places U گذاشتن
placing U گذاشتن
lays U گذاشتن
mislaid U جا گذاشتن
leave U گذاشتن
getting on in years U پا به سن گذاشتن
puts U گذاشتن
mislay U جا گذاشتن
mislays U جا گذاشتن
cramp U درقید گذاشتن
handles U دسته گذاشتن
handle U دسته گذاشتن
parcel U دربسته گذاشتن
shutters U پرده گذاشتن
parcels U دربسته گذاشتن
to hang up U معوق گذاشتن
shutter U پرده گذاشتن
queues U در صف گذاشتن در صف ایستادن
tip U نوک گذاشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com