Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
backside
U
عقب هر چیزی خصوصی
backsides
U
عقب هر چیزی خصوصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
private automatic branch exchange
U
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private line
U
خط خصوصی
necessary house
U
خصوصی
off the record
<idiom>
U
خصوصی
informal
U
خصوصی
private
U
خصوصی
personal
U
خصوصی
subrosa
U
خصوصی
privates
U
خصوصی
jackes
U
خصوصی
privately leased line
U
خط اجارهای خصوصی
private property
U
مالکیت خصوصی
private property
U
دارائیهای خصوصی
private company
U
شرکت خصوصی
private borrowing
U
استقراض خصوصی
private benefits
U
منافع خصوصی
private treaty
U
معامله خصوصی
private sector
U
بخش خصوصی
private talk
U
صحبت خصوصی
private saving
U
پس انداز خصوصی
privatised
U
خصوصی کردن
private eyes
U
کارآگاه خصوصی
private eye
U
کارآگاه خصوصی
private ownership
U
مالکیت خصوصی
private enterprises
U
موسسات خصوصی
private employees
U
کارکنان خصوصی
private enterprise
U
شرکت خصوصی
private deed
U
سند خصوصی
party lines
U
خط خصوصی تلفن
party line
U
خط خصوصی تلفن
private
U
اختصاصی خصوصی
privates
U
اختصاصی خصوصی
private institutions
U
موسسات خصوصی
private cost
U
هزینه خصوصی
private finance
U
مالیه خصوصی
pillow talk
U
حرفهای خصوصی
private consumption
U
مصرف خصوصی
private law
U
حقوق خصوصی
private corporation
U
شرکت خصوصی
Citizens' Band
U
باند خصوصی
private debt
U
بدهی خصوصی
private agreement
U
قرارداد خصوصی
tutor
U
معلم خصوصی
private tutoring
[American E]
U
تدریس خصوصی
private tuition
U
تدریس خصوصی
very own
<adj.>
U
خصوصی
[شخصی]
subjective
U
فاعلی خصوصی
privy
U
خصوصی محرمانه
private detective
U
کاراگاه خصوصی
privatize
U
خصوصی کردن
extra tuition
U
تدریس خصوصی
private lessons
U
تدریس خصوصی
praivate ownership
U
مالکیت خصوصی
privatized
U
خصوصی کردن
tutored
U
معلم خصوصی
camarin
U
نیایشگاه خصوصی
apsidiole
U
نیایشگاه خصوصی
off the record
U
محرمانه و خصوصی
off-the-record
U
محرمانه و خصوصی
backstage
U
محرمانه خصوصی
tutors
U
معلم خصوصی
in petto
U
بطور خصوصی
privatizing
U
خصوصی کردن
privatizes
U
خصوصی کردن
privatization
U
خصوصی کردن
privatising
U
خصوصی کردن
privatises
U
خصوصی کردن
personal
U
منقول خصوصی
private schools
U
اموزشگاه خصوصی
quasi private
U
نیمه خصوصی
private school
U
اموزشگاه خصوصی
quasi private
U
شبه خصوصی
proprietary company
U
شرکت خصوصی
passkey
U
کلید خصوصی
private enterprise
U
عمل خصوصی
paticular
U
خصوصی بابت
private detectives
U
کاراگاه خصوصی
private investigator
U
کاراگاه خصوصی
relator
U
مدعی خصوصی
casket
U
نامه خصوصی
special relativity
U
نسبیت خصوصی
caskets
U
نامه خصوصی
closets
U
گنجه خصوصی
closeting
U
گنجه خصوصی
closeted
U
گنجه خصوصی
closet
U
گنجه خصوصی
semiprivate
U
نیمه خصوصی
relator
U
شاکی خصوصی
privately
U
بطور خصوصی
private enterprise
U
اقتصاد بخش خصوصی
to give private lessons
U
درس خصوصی دادن
pbx
U
تبادل انشعاب خصوصی
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
tutored
U
درس خصوصی دادن به
to have private insurance
[cover]
U
بیمه خصوصی داشتن
to be privately insured
U
بیمه خصوصی داشتن
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
tutors
U
درس خصوصی دادن به
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
tutorials
U
درس خصوصی دادن به
tutor
U
درس خصوصی دادن به
jurist
U
متخصص حقوق خصوصی
tutorial
U
درس خصوصی دادن به
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
curtain lecture
U
صحبتهای خصوصی زن وشوهر
jurists
U
متخصص حقوق خصوصی
private broadcasting
U
پخش برنامه خصوصی
private branch exchange
U
مبادله انشعاب خصوصی
private rate of return
U
نرخ بازده خصوصی
private rate of discount
U
نرخ تنزیل خصوصی
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
To have selfish motives . to have an axe to grind.
U
غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
marginal net private product
U
محصول خصوصی نهائی خالص
palor
U
اطاق برای گفتگو خصوصی
objectives
U
علمی و بدون نظر خصوصی
private enterprise
U
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
objective
U
علمی و بدون نظر خصوصی
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
private international law
U
حقوق بین الملل خصوصی
offstage
U
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
committee
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to keep one's feet on the ground
<idiom>
U
علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
privilege cab
U
درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
behind the scenes
U
در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
to tutor somebody in English
U
به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
table talk
U
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
toll traverse
U
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
qui tam action
U
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
pabx
U
Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
introducing
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
ante-chapel
U
[قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
Big Brother
U
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
Internet
U
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
crowding out effect
U
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
blind dialling
U
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
led
U
یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com