Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sound off
<idiom>
U
عقاید را بیان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
stalinize
U
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
warned
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
statements
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
says
U
بیان کردن
impart
U
بیان کردن
imparted
U
بیان کردن
frame
U
بیان کردن
voice
U
بیان کردن
tell
U
بیان کردن
tells
U
بیان کردن
imparting
U
بیان کردن
imparts
U
بیان کردن
to set forth
U
بیان کردن
say
U
بیان کردن
telling-off
U
بیان کردن
set forth
U
بیان کردن
utter
U
بیان کردن
set out
U
بیان کردن
nihilism
U
عقاید نهیلیستی
inquisitors
U
مفتش عقاید
multiplicity of creeds
U
تعد د عقاید
mendelism
U
عقاید مندل
dogmas
U
اصول عقاید
censorship
U
سانسور عقاید
religious tenets
U
عقاید مذهبی
feet on the ground
<idiom>
U
عقاید عاقلانه
inquisitor
U
مفتش عقاید
dogma
U
اصول عقاید
word
U
بالغات بیان کردن
detail
U
یات را بیان کردن
detailing
U
یات را بیان کردن
worded
U
بالغات بیان کردن
restates
U
مجددا بیان کردن
restating
U
مجددا بیان کردن
sound off
U
ازادانه بیان کردن
restate
U
مجددا بیان کردن
restated
U
مجددا بیان کردن
run on
U
بتفصیل بیان کردن
quantify
U
چندی بیان کردن
riddles
U
تفسیریا بیان کردن
express
U
بیان کردن اداکردن
bubbling
U
بیان کردن حباب
bubbled
U
بیان کردن حباب
bubble
U
بیان کردن حباب
bubbles
U
بیان کردن حباب
quantifying
U
چندی بیان کردن
come out with
<idiom>
U
بیان کردن ،گفتن
expressed
U
بیان کردن اداکردن
expresses
U
بیان کردن اداکردن
riddle
U
تفسیریا بیان کردن
quantifies
U
چندی بیان کردن
quantified
U
چندی بیان کردن
expressing
U
بیان کردن اداکردن
pronounce
U
رسما بیان کردن ادا کردن
pronounces
U
رسما بیان کردن ادا کردن
sounding board
U
عامل انتشار عقاید
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
rationale
U
توضیح اصول عقاید
soundboard
U
عامل انتشار عقاید
small-minded opinions
U
عقاید کوته نظر
orientalism
U
عقاید یا سیاست شرقی
symbolic
U
مط العه دلایل و عقاید
medievalism
U
عقاید قرون وسطایی
leninism
U
عقاید اشتراکی لنین
symbolically
U
مط العه دلایل و عقاید
sounding boards
U
عامل انتشار عقاید
paradoxical
U
مخالف عقاید عمومی
lutheranism
U
عقاید لوتر وکلیسای او
neologize
U
دارای عقاید نوین
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
represented
U
بیان کردن نشان دادن
verbalizing
U
بصورت شفاهی بیان کردن
enouce
U
بیان کردن بصراحت گفتن
verbalised
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises
U
بصورت شفاهی بیان کردن
synopsize
U
بصورت مجمل بیان کردن
giving
U
نسبت دادن به بیان کردن
gives
U
نسبت دادن به بیان کردن
verbalizes
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize
U
بصورت شفاهی بیان کردن
give
U
نسبت دادن به بیان کردن
verbalising
U
بصورت شفاهی بیان کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
language
U
بصورت لسانی بیان کردن
represent
U
بیان کردن نشان دادن
languages
U
بصورت لسانی بیان کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
to set out
U
بیان کردن شرح دادن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
represents
U
بیان کردن نشان دادن
junkerdom
U
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
syncretism
U
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
ultranationalism
U
عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
junkerism
U
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
Machiavellian
U
وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
syncretic
U
تلفیق کننده عقاید مختلف
orthodox
U
مطابق عقاید کلیسای مسیح
doctrinal
U
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
paraphrased
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneering
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneered
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneer
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrase
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneers
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
His political beliefs are old hat now .
U
عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
public opinion polling
U
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
inquisition
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
swelled head
U
دارای عقاید بزرگ خود فروش
inquisitions
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
self expression
U
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
to speak volumes
[for]
U
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
interfaith
U
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
shavian
U
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
ideogram
U
تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
brainwashing
U
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
heterodox
U
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
naturism
U
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
fundamentalism
U
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
brainwashed
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
modernism
U
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
brainwashes
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Hungarian Activism
U
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
economic determinism
U
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
SGML
U
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
alphabetize
U
به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
rhetoric
U
علم معانی بیان معانی بیان
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
quotes
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quoted
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quote
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
leninism
U
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
bakuninism
U
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
scanned
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
fascism
U
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
ideological war
U
جنگ عقیدتی جنگ عقاید
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
wording
U
بیان
verbiage
[American English]
U
بیان
pronunciation
U
بیان
wording
U
بیان
say so
U
حق بیان
rhetorically
U
بیان
pronunciations
U
بیان
say so
U
بیان
dit
U
بیان
experssion
U
بیان
explication
U
بیان
averment
U
بیان
say-so
U
بیان
dite
U
بیان
say-so
U
حق بیان
diction
U
بیان
expressions
U
بیان
expression
U
بیان
exposition
U
بیان
expositions
U
بیان
quotations
U
بیان
quotation
U
بیان
declaration
U
بیان
interpretation
U
بیان
interpretations
U
بیان
explanations
U
بیان
statements
U
بیان
declarations
U
بیان
statement
U
بیان
diction
U
بیان
locution
U
بیان
explanation
U
بیان
word choice
U
بیان
locutions
U
بیان
choice of words
U
بیان
recitations
U
بیان
recitation
U
بیان
stated
<adj.>
<past-p.>
U
بیان شده
verbalization
U
بیان شفاهی
mouthed
U
مدخل بیان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com