Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trappist
U
عضو فرقهای از راهبان مرتاض اهل سکوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abstemious
U
مرتاض
ascetics
U
مرتاض
ascetic
U
مرتاض
swami
U
مرتاض هندی
yogis
U
مرتاض هندی
yogi
U
مرتاض هندی
yogin
U
مرتاض هندی
abstinent
U
پارسا منش مرتاض
sectarian
U
فرقهای
denominational
U
فرقهای
sectary
U
فرقهای
factional
U
فرقهای
sectarianize
U
فرقهای کردن
anabaptist
U
فرقهای از پروتستان ها
Baptist
U
نام فرقهای ازمسیحیان
Baptists
U
نام فرقهای ازمسیحیان
mennonite
U
فرقهای از مسیحیان مخالف تعمید
monkhood dress
U
راهبان
friary
U
راهبان سائل
monastery
U
خانقاه راهبان
mninster
U
خانقاه راهبان
monasteries
U
خانقاه راهبان
monastically
U
بشیوه راهبان
monkish
U
ویژه راهبان
abbot
U
رئیس راهبان
cowls
U
بالاپوش راهبان
cowl
U
بالاپوش راهبان
abbots
U
رئیس راهبان
templar
U
عضو فرقهای ازصلیبیون نظامی قرون وسطی
enclosure
U
اتاق راهبان
[دین]
holy office
U
جامعه راهبان ومومنین
encratites
U
فرقهای ازنصاراکه ازگوشت خوردن وباده نوشی واختیارجفت دوری می
locutory
U
تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
jacobite
U
عضو فرقه راهبان دومی نیکن
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
mninster
U
دیر عبادتگاه رئیس راهبان کلیسا
abbacy
U
مقام رهبانیت مقر راهبان دیر
cloister
U
اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
cloisters
U
اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
franciscan
U
وابسته بدسته راهبان فرقه فرانسیس مقدس
High Church
U
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
grey friar
U
عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
religioner
U
شخص مذهبی یا دین دار عضو تیرهای از راهبان
glumness
U
سکوت
standstil
U
سکوت
calmest
U
سکوت
sub silentio
U
در سکوت
calmed
U
سکوت
calming
U
سکوت
doldrums
U
سکوت
calms
U
سکوت
calm
U
سکوت
calmer
U
سکوت
quietism
U
سکوت
stillness
U
سکوت
resting frequency
U
بسامد سکوت
radio silence
U
سکوت رادیویی
reticency
U
سکوت کم گویی
stiller
U
سکوت خاموشی
stillest
U
سکوت خاموشی
stills
U
سکوت خاموشی
to bribe to silence
U
حق سکوت دادن
silent running
U
سکوت زیردریایی
radar silence
U
سکوت راداری
quietist
U
اهل سکوت
hold one's peace
<idiom>
U
سکوت کردن
consensus evidenced by silence
U
اجماع سکوت
goose
U
علامت سکوت
taciturnity
U
سکوت ارامش
silencing
U
سکوت ارامش
silences
U
سکوت ارامش
silenced
U
سکوت ارامش
silence
U
سکوت ارامش
reticence
U
سکوت کم گویی
still
U
سکوت خاموشی
observe silence
U
رعایت سکوت
listening silence
U
سکوت رادیویی
puritan
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritans
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
silent running
U
حرکت زیردریایی با سکوت
consent presumed from silence
U
رضای مستنبط از سکوت
sufferance
U
سکوت موجب رضا
observe silence
U
سکوت را رعایت کنید
mum
U
سکوت شخص خاموش
silence signifies consent
U
سکوت علامت رضاست
mums
U
سکوت شخص خاموش
consent cannot be inferred from silence
U
سکوت علامت رضا نیست
quietism
U
فرقه متصوفه اهل سکوت
obmutescence
U
خاموش نشینی سکوت عمدی
silence prevailed
U
سکوت حکم فرما بود
silent approval
U
سکوت علامت تائیدتوسط معصوم
Silence is golden .
<proverb>
U
سکوت علامت رضا است.
Silence prevailed every where.
U
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
oyez
U
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
rosicrucian
U
فرقهای از مسیحیان قرن 71و اوایل قرن 81 دارای عقایدفلسفی و مرموز وتصوف امیز
carmelite
U
وابسته به راهبان کرملی راهب یا راهبه کرملی
silence gives consent
U
سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
cone of silence
U
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com