English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quite a number of people U عده زیادی از مردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mass meeting U انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
No small number of ... U تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
Other Matches
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
populations U تعداد مردم مردم
population U تعداد مردم مردم
extra- U زیادی
surpluses U زیادی
extra U زیادی
superfluous U زیادی
extras U زیادی
numerousness U زیادی
nimiety U زیادی
surplus U زیادی
abundance U زیادی
immensity U زیادی
muchness U زیادی
profoundly U زیادی
excesses U زیادی
excess U زیادی
to a large extent U تا حد زیادی
greatly U به زیادی
supervacaneous U زیادی
undue U زیادی
redundance U زیادی
unduly U زیادی
profuseness U زیادی
profoundness U زیادی
greatness U زیادی
superfluity U زیادی
intensity U زیادی
enormousness U زیادی
inordinacy U زیادی
excrescential U زیادی
excrescent U زیادی
infiniteness U زیادی
overly U زیادی
immenseness U زیادی
wealth U زیادی
immoderacy U زیادی
frequentness U زیادی
excessiveness U زیادی
intenseness U زیادی
extremeness U زیادی
hugeness U زیادی
heaviness U زیادی
to a degree U تادرجه زیادی
overweight U وزن زیادی
overblance U زیادتی زیادی
exorbitance U زیادی افراط
extensiveness U کثرت زیادی
increscent U زیادی توسعه
fuzz ball U گوشت زیادی
outgrowth U گوشت زیادی
for long U مدت زیادی
largely U تا درجه زیادی
hyperacidity U زیادی اسید
clog U زیادی پرکردن
clogged U زیادی پرکردن
clogs U زیادی پرکردن
over production U محصول زیادی
interleaf U برگ زیادی
distichiasis U مژگان زیادی
riffraff U زیادی توده
gaudery U پیرایههای زیادی
inordinateness U زیادی بی اندازگی
kajillion [slang] U تعداد بسیار زیادی
long a go U مدت زیادی پیش
long ago U مدت زیادی پیش
it was a U مبلغ زیادی بود
You have given me too much. U زیاد ( زیادی ) به من دادی
growths U گوشت زیادی تومور
extra U موضوعی که زیادی است
intensity of gravity U شدت با زیادی جاذبه
extra- U موضوعی که زیادی است
extras U موضوعی که زیادی است
excesses U مقدار زیادی از چیزی
growth U گوشت زیادی تومور
excess U مقدار زیادی از چیزی
over estimation U زیادی درنظر گرفتن
to shoot one's mouth off <idiom> U زیادی حرف زدن
many of them U عده زیادی از انها
make a bundle <idiom> U پول زیادی درآوردن
exairesis U برش اندام زیادی
make a killing <idiom> U پول زیادی درآوردن
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
outgrwth U برامدگی گوشت زیادی
redun dantly U بطور زائدیا زیادی
it will not take long U مدت زیادی نمیخواهد
so U خیلی باین زیادی
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
oversale U پیش فروش زیادی
odd come short U زیادی باقی مانده
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
ring bone U استخوان زیادی در بخولق اسب
it makes a t. difference U تفاوت خیلی زیادی نمیکند
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
polypus U گوشت زیادی ساقه دار
much sugar was left U قند زیادی باقی ماند
hyperacid U حاوی مقدار زیادی اسید
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
quickly U بدون مصرف زمان زیادی
To go to great expenses . U خرج زیادی را متحمل شدن
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
Suffering many privations . U محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
it takes much room U فضای زیادی را اشغال میکند
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
splurge on something <idiom> U پول زیادی خرج کردن
compact U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
lose one's shirt <idiom> U پول زیادی را از دست دادن
compacts U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
To stint . To be cheese - paring . U گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
polyposis U دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
the deaf U مردم کر
public U مردم
population [pop.] U مردم
people U مردم
folks U مردم
the people U مردم
folk U مردم
peopling U مردم
peopled U مردم
peoples U مردم
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
zero U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
zeroes U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
new broom sweeps clean <idiom> U شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
put on one's thinking cap <idiom> U زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
hard wheat U گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
I cant see much difference in them. U فرق زیادی بین آنها نمی بینم
normalization U تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
ombudsman U فریادرس مردم
lowest common denominators U مردم پذیر
population [pop.] U تعداد مردم
head counts U شمارش مردم
lowest common denominator U مردم پذیر
head count U شمارش مردم
unsociability U مردم گریزی
flower people U مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
the total population U همه مردم
other people U مردم دیگر
other people U سایر مردم
outside opinion U رای مردم
outside opinion U عقیده مردم
the old U مردم سالخورده
the offscourings humanity U مردم پست
ombudsmen U فریادرس مردم
the multitude U توده مردم
the million U توده مردم
the many U بیشتر مردم
the dregs of the people U مردم پست
people say U مردم می گویند
the american public U مردم امریکا
on the tongues of men U سر زبان مردم
the public U عموم مردم
jawsmith U مردم فریب
land n U قوم مردم
lao U مردم تایی
laotian U مردم تایی
underfed U مردم گرسنه
mandrake U مردم گیاه
manragora U مردم گیاه
public notice U آگهی به مردم
many people U خیلی از مردم
many people U بسیاری از مردم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com