English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hold hard U عجله نکنید
Don't cut it too short. زیاد کوتاه نکنید.
Dont spoil the child . U بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
here is bread in plenty U نان فراوان داریم
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
we have a seedless type too U یک رقم بی هسته هم داریم
cease loading U پر نکنید
keep at it U ول نکنید
We have a long journey before us . U مسافرت طولانی در پیش داریم
We have a wedding ceremony comin off. U جشن عروسی در پیش داریم
we make it a rule to U قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
We are expecting guests for dinner . U برای شام مهمان داریم
what is the score U هر کدام چند بازی داریم
We have plenty of time . U خیلی وقت هست ( داریم )
neglects U دیدبانی نکنید
NO PARKING U پارک نکنید!
Stop pushing! U عاجز نکنید !
neglect U دیدبانی نکنید
neglected U دیدبانی نکنید
neglecting U دیدبانی نکنید
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
we abhor a traitor U از شخص خائن تنفر و بیم داریم
we regret the error U از اشتباهی که شده است تاسف داریم
Dont count (bank)on me. U روی من حساب نکنید
exclude me. U من را حساب نکن [نکنید] !
Do not include me U من را حساب نکن [نکنید] !
leave me out U من را حساب نکن [نکنید] !
if you don't watch it U اگر احتیاط نکنید
don't wait the dinner for me U ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
Keep stI'll. Stay put . Dont move. U تکان نخورید (حرکت نکنید )
do not waste your breath U خودتان را بیخود خسته نکنید
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
You name it , weve got it. U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
cease engagement U درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
Do not do any thing without due reflection . U بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
Carry the one [two] . U یک [دو] در ذهن داریم. [ریاضی] [در جمع یا ضرب دوعدد که حاصلشان دو رقمی باشد]
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
In regard to the proposed changes I think we need more information. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
skip it U در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
haste U عجله
hasty U با عجله
hurrying U عجله
hurry U عجله
snap U عجله
forwardness U عجله
speed U عجله
speeding U عجله
speeds U عجله
snapping U عجله
snaps U عجله
unhurriedly U بی عجله
hustling U عجله
posted U عجله
snapped U عجله
post U عجله
post- U عجله
hustle U عجله
hustled U عجله
hustles U عجله
posts U عجله
hastiness U عجله
in a hurry U در عجله
hurries U عجله
hurriedness U عجله
unhurried U بی عجله
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
busks U عجله کردن
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
expeditious U از روی عجله
I'm in a hurry. من عجله دارم.
make a hurry U عجله کنید
I'm in a hurry. من عجله دارم
speeder U عجله کننده
haste U عجله کردن
hotfoot U عجله کردن
hying U عجله کردن
to make a hurry U عجله کردن
stour U کشمکش عجله
busk U عجله کردن
in a hurried state U در حال عجله
busked U عجله کردن
hie U عجله کردن
hurry up U عجله کنید
in a rush <idiom> U عجله داشتن
in a hurry <idiom> U عجله داشتن
step on the gas <idiom> U عجله کردن
step on it <idiom> U عجله کردن
expedience U عجله کارمهم
festinate U عجله کردن
shuffle off U به عجله برداشتن
get cracking <idiom> U عجله کردن
get a move on <idiom> U عجله کردن
busking U عجله کردن
to make haste U عجله کردن
hurrying U عجله کردن
hurry U عجله کردن
expediency U عجله کارمهم
take your time U عجله نکن
to be pressed for time U عجله داشتن
birr U عجله وسرعت
precipitous U از روی عجله
to be under deadline pressure U عجله داشتن
hurries U عجله کردن
neutralize track U هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
Never spend money before you have earned it. هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
sketchily U از روی عجله ناقص
sketchy U از روی عجله ناقص
Why all this rush ? U عجله ات برای چیست ؟
sketchier U از روی عجله ناقص
Hurry up !Step on it ! Come on! U یا الله عجله نکن !
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
one-two <idiom> U عجله کار شیطونه
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
sketchiest U از روی عجله ناقص
snatchy U با عجله انجام شده
make a beeline for something <idiom> U با عجله به جایی رفتن
rush U حمله کردن هجوم با عجله
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
We rushed ( hurried ) back to the train station. U با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
throw together <idiom> U عجله داشتن ومراقب نبودن
Come on, shake a leg! U عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
to shake a leg <idiom> U عجله کردن [اصطلاح روزمره]
jotting U چیزیکه با عجله نوشته شده
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
Get a move on! U یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to decamp U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
walking on eggshells <idiom> U [اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
treading on eggshells <idiom> U [اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
rush U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
well there are actors and actors U آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
predigestion U هضم سریع و از روی عجله هضم مصنوعی بوسیله دارووغیره
Tell that so and so to hurry up . U به این ‏فلان فلان شده بگه عجله کند
hay wire U ساخته شده از روی عجله بدساخته شده
Easy does it . U یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
make a push U کوشش کردن عجله کردن
great U زیاد
mickle U زیاد
great- U زیاد
plethoric U زیاد
greatest U زیاد
plaguily U زیاد
heartbreak U غم زیاد
over and above U زیاد
mickle or muckle U زیاد
no end of U زیاد
muckle U زیاد
not a lettle U زیاد
large adv U زیاد
wide U زیاد
heart break U غم زیاد
profusely U زیاد
greatly U زیاد
much U زیاد
very U زیاد
extortionate U زیاد
heavily U زیاد
widest U زیاد
wider U زیاد
extortionary U زیاد
late U زیاد
rife U زیاد
in quantities U زیاد
in excess U زیاد
highly U زیاد
copious U زیاد
immane U زیاد
many U زیاد
egregiously U زیاد
profoundly U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
extensive U زیاد
ranksack U زیاد
too much U زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com