Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
controlled passing
U
عبور کنترل شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
transit
U
کنترل عبور و مرورکشتیها
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
air traffic control
U
کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control
U
کنترل عبور و مرور هوایی
air movement section
U
قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
air traffic section
U
قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
calibrated orifice
U
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
coroutine
U
بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
positive control
U
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
traffic control
U
کنترل عبور و مرور
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
Other Matches
cascade control
U
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
electronic
U
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt
U
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel
U
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor
U
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
real time
U
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loop
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control
U
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
U
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
U
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
U
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ
U
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control
U
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl
U
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement
U
حکم کنترل دستور کنترل
control sheet
U
صفحه کنترل چارت کنترل
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick
U
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation
U
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
subroutine
U
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
control officer
U
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control
U
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode
U
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol
U
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
U
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control
U
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests
U
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody
U
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
passage of lines
U
عبور از خط
passage
U
حق عبور
transmissions
U
عبور
right of passage
U
حق عبور
passage
U
عبور
road haulage
U
حق عبور
transmission
U
عبور
alpha canis majoris
U
عبور
crossing
U
عبور
fording
U
عبور از اب
transmittancy
U
عبور
transmittance
U
عبور
transmittal
U
عبور
passages
U
عبور
passages
U
حق عبور
toll
U
حق عبور
right of way
U
حق عبور
rights of way
U
حق عبور
transit
U
عبور
cross-Channel
U
عبور
tolling
U
حق عبور
tolls
U
حق عبور
safe conduct
U
رخصت عبور
pass
U
عبور کردن
passed
U
عبور کردن
band pass
U
نوار عبور
passed
U
اجازه عبور
ford
U
محل عبور
forded
U
محل عبور
fleets
U
عبور سریع
fleet
U
عبور سریع
traverse
U
عبور کردن
traversed
U
عبور کردن
traverses
U
عبور کردن
tolls
U
عوارض عبور
tolling
U
عوارض عبور
transit
U
راه عبور
conge
U
اجازه عبور
passwords
U
اسم عبور
transit
U
عبور کردن
password
U
اسم عبور
safe conducts
U
رخصت عبور
safe-conducts
U
رخصت عبور
traversing
U
عبور کردن
passageways
U
محل عبور
faring
U
هزینه عبور
toll
U
عوارض عبور
trafficking
U
عبور و مرور
passes
U
عبور کردن
passable
U
قابل عبور
passes
U
گذر عبور
thoroughfare
U
راه عبور
thoroughfares
U
راه عبور
passes
U
اجازه عبور
passes
U
کلمه عبور
cruises
U
عبور کردن
traffics
U
عبور و مرور
cruised
U
عبور کردن
cruise
U
عبور کردن
cruising
U
عبور کردن
trafficked
U
عبور و مرور
crossest
U
عبور کردن
pass
U
اجازه عبور
communication
U
عبور اطلاعات
fare
U
هزینه عبور
fared
U
هزینه عبور
fares
U
هزینه عبور
pass
U
کلمه عبور
passageway
U
محل عبور
crosses
U
عبور کردن
crosser
U
عبور کردن
traffic
U
عبور و مرور
passed
U
کلمه عبور
fords
U
محل عبور
cross
U
عبور کردن
passed
U
گذر عبور
pass
U
گذر عبور
practicableness
U
قابلیت عبور
transmission factor
U
ضریب عبور
highway user tax
U
مالیات حق عبور
transmission grating
U
شبکه عبور
girdle traverse
U
عبور کمربندی
transmittance
U
مقدار عبور
transoceanic
U
عبور از اقیانوس
fordless
U
غیرقابل عبور
fordable
U
قابل عبور
traversable
U
قابل عبور
fordability
U
قابلیت عبور
transit bill
U
پروانه عبور
transit traffic
U
عبور ترانزیتی
laissez passer
U
پروانه عبور
light passing
U
عبور نور
shallow fording
U
عبور از اب کم عمق
penstock
U
مجرای عبور اب
traject
U
عبور گذرگاه
passavani
U
سند عبور
overfly
U
عبور کردن
trafficability
U
قابلیت عبور
transduction
U
انقال عبور
transit bill
U
اجازه عبور
transit error
U
خطای عبور
transit time
U
مدت عبور
transit time
U
زمان عبور
wading crossing
U
عبور از پایاب
current passage
U
عبور جریان
crossing the line
U
عبور از خط استوا
through traffic
U
عبور یکسره
crossing the line
U
عبور از استوا
crossing area
U
منطقه عبور
counter sign
U
اسم عبور
oil passage
U
عبور روغن
passage
U
اجازه عبور
passage
U
راه عبور
passages
U
عبور سفر
passages
U
راه عبور
electron transition
U
عبور الکترون
passages
U
اجازه عبور
deep fording
U
عبور از اب عمیق
tessera
U
کلمه عبور
passage
U
عبور سفر
traffic density
U
شدت عبور و مرور
trafficability
U
قابلیت عبور ومرور
traffic intensity
U
شدت عبور و مرور
traffic density
U
تکاشف عبور و مرور
traject
U
از محلی عبور کردن
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
cut
U
عبور کردن گذاشتن
traffic density
U
تراکم عبور و مرور
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
traffic flow
U
کشش عبور ومرور
traffic lane
U
مسیر عبور و مرور
traffic sign
U
علامت عبور و مرور
goes
U
گذشتن عبور کردن
passwords
U
اسم شب کلمه عبور
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
blocked
[with objects]
<adj.>
<past-p.>
U
غیر قابل عبور
slot
U
مجرای عبور روغن
slots
U
مجرای عبور روغن
slotting
U
مجرای عبور روغن
vapor trail
U
مسیر عبور بخار
wall entrance
U
عبور از داخل دیوار
treadway bridge
U
پل عبور موقتی پیاده
transilluminate
U
عبور نور از یک عضو
transduction
U
عبور از ماوراء چیزی
transcutaneous
U
عبور کننده از پوست
go
U
گذشتن عبور کردن
password
U
اسم شب کلمه عبور
deep fording
U
عبور از عمق زیاد اب
indirect transition
U
عبور یا انتقال غیرمستقیم
innocent passage
U
عبور بدون ضرر
light transition loss
U
تلف عبور نور
overflight
U
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com