Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
seral
U
مربوط به تغییر وسیر تکامل یک منطقه از لم یزرعی بحالت ابادانی وپر درختی
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
vexations
U
تغییر حالت تحریک
vexation
U
تغییر حالت تحریک
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
cold strain
U
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold straining
U
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
non return to zero
U
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
U
تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر
transitions
U
تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
new deal
<idiom>
U
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
looped
U
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loops
U
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop
U
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
modification
U
دستوراتی در حلقه که دستورات دیگر یا داده درون برنامه را تغییر میدهد
user
U
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
users
U
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
polymorph
U
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
sequences
U
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence
U
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
reader
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
change of edge
U
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
housekeeping
U
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
gray code
U
سیستم کدگذاری که نمایش دودویی اعداد ورودی فق با یک بیت از یک عدد به عدد دیگر در زمان تغییر میکند
transforms
U
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transform
U
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transformed
U
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transforming
U
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
end around
U
تغییر حرکت بازیگر از گوش به گوش دیگر
brand switching
U
تغییر مصرف از یک نام به نام تجارتی دیگر
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
shift keys
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
format
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
conversions
U
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
conversion
U
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
crossover
U
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
phased array
U
ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
passage of lines
U
عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
roving
U
نخ نیم تاب
[نخی که از حالت فتیله درآمده و در مرحله قبل از تبدیل شدن به نخ باشد.]
condensation shock
U
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
conversions
U
تغییر
stationary
U
بی تغییر
shunting
U
تغییر خط
variations
U
تغییر
dachi
U
تغییر پا
changeless
U
بی تغییر
modification
U
تغییر
misalignment
U
تغییر
commutation
U
تغییر
alteration
U
تغییر
conversion
U
تغییر
variation
U
تغییر
changed
U
تغییر
amendments
U
تغییر
changing
U
تغییر
changes
U
تغییر
fluctuation
U
تغییر
vicissitude
U
تغییر
alternation
U
تغییر
change
U
تغییر
mutation
U
تغییر
mutations
U
تغییر
innovations
U
تغییر
innovation
U
تغییر
amendment
U
تغییر
alterable
U
قابل تغییر
amended
U
تغییر دادن
rebus sic stautibus
U
تغییر شکل
amend
U
تغییر دادن
mutating
U
تغییر دادن
alter
U
تغییر یافتن
amending
U
تغییر دادن
lour
U
اخم تغییر
alterability
U
قابلیت تغییر
modifying
U
تغییر دادن
magnatic displacement
U
تغییر مغناطیسی
shift
U
تغییر دادن
kaleidoscopes
U
تغییر پذیربودن
sex reversal
U
تغییر جنسیت
variative
U
قابل تغییر
variational principle
U
اصل تغییر
variational method
U
روش تغییر
variable
U
تغییر پذیر
secular change
U
تغییر قرنی
modification
U
تغییر وتبدیل
voltage variation
U
تغییر ولتاژها
mutate
U
تغییر دادن
kaleidoscope
U
تغییر پذیربودن
mean variation
U
تغییر متوسط
upheaval
U
تغییر فاحش
upheavals
U
تغییر فاحش
range of variation
U
ناحیه تغییر
mutates
U
تغییر دادن
metachromatism
U
تغییر رنگ
turnabout
U
تغییر عقیده
mutated
U
تغییر دادن
variables
U
تغییر پذیر
vicissitudes of time
U
تغییر اوضاع
left shift
U
تغییر مکان به چپ
altering
U
تغییر دادن
alters
U
تغییر یافتن
versatility
U
قابلیت تغییر
lability
U
تغییر پذیری
to turn
[into]
U
تغییر کردن
to turn
[into]
U
تغییر دادن
transformative
U
قابل تغییر
modifies
U
تغییر دادن
transiguration
U
تغییر شکل
stables
U
بی حرکت یا بی تغییر
alter
U
تغییر دادن
variation theorem
U
قضیه تغییر
stable
U
بی حرکت یا بی تغییر
alterant
U
تغییر دادنی
to alter
[to]
U
تغییر یافتن
altertive
U
تغییر دهنده
load variation
U
تغییر بار
altered
U
تغییر یافتن
altered
U
تغییر دادن
modify
U
تغییر دادن
flexible
U
قابل تغییر
altering
U
تغییر یافتن
change in supply
U
تغییر عرضه
convertible
U
تغییر پذیر
phase shift
U
تغییر فاز
varies
U
تغییر کردن
mutants
U
تغییر پذیر
alters
U
تغییر دادن
mutant
U
تغییر پذیر
vary
U
تغییر کردن
reversal shift
U
تغییر وارون
transforming
U
تغییر شکل
invariable
U
تغییر ناپذیر
fluctuate
U
تغییر مداوم
fluctuated
U
تغییر مداوم
fluctuates
U
تغییر مداوم
deed poll
U
تغییر نام
change
[in something]
[from something]
U
تغییر
[در یا از چیزی]
nonreversal shift
U
تغییر ناوارون
unchangeable
U
تغییر ناپذیر
conversion
U
تغییر مذهب
variant
U
قابل تغییر
peripeteia
U
تغییر ناگهانی
conversions
U
تغییر مذهب
permute
U
تغییر دادن
transforms
U
تغییر شکل
transformed
U
تغییر شکل
skittish
U
تغییر پذیر
metamorphosis
U
تغییر شکل
transmutative
U
قابل تغییر
palingenesis
U
تغییر شکل
vacillatory
U
تغییر پذیر
transform
U
تغییر شکل
parathesis
U
ترکیبی بی تغییر
mutable
U
تغییر پذیر
turnabouts
U
تغییر موضع
modification of the articles
U
تغییر اساسنامه
modificative
U
تغییر دهنده
weathers
U
تغییر فصل
put about
U
تغییر مسیردادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com