Perdic | عامل اجرایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	executive agent U	عامل اجرایی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	transfer order U	دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
	viruses U	برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
	virus U	برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
	cyanogen agent U	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
	reserved character U	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
	actuator U	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
	capital intensive goods U	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
	derived demand U	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
	shelling U	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
	shell U	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
	shells U	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
	executives U	اجرایی
	administrant U	اجرایی
	ministerial U	اجرایی
	executive U	اجرایی
	administrative U	اجرایی
	operating agency U	قسمت اجرایی
	executing agency U	شعبه اجرایی
	functional team U	تیم اجرایی
	feasability study U	مطالعات اجرایی
	executive system U	سیستم اجرایی
	executable statement U	جمله اجرایی
	executive routine U	روال اجرایی
	execute statement U	حکم اجرایی
	executive agent U	شعبه اجرایی
	operating program U	برنامه اجرایی
	execute statement U	دستور اجرایی
	executive program U	برنامه اجرایی
	executional requirement U	شرائط اجرایی
	executive committee U	هیات اجرایی
	command of execution U	ریاست اجرایی
	e. power U	نیروی اجرایی
	technical U	اصولی اجرایی
	blood agent U	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
	piggybacks U	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
	class a agent officer U	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
	piggyback U	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
	nonexecutable statement U	جمله غیر اجرایی
	sanctioning U	ضمانت اجرایی قانون
	tax administration U	مسائل اجرایی مالیات
	executive by law U	ایین نامه اجرایی
	sanctions U	ضمانت اجرایی قانون
	proctor U	مدیر اجرایی دانشگاه
	sanctioned U	ضمانت اجرایی قانون
	escrow U	اجرایی پیدا میکند
	it is not protected by sanctions U	ضمانت اجرایی ندارد
	sanction U	ضمانت اجرایی قانون
	cryptochannel U	سیستم اجرایی رمز
	sanctioned U	ضمانت اجرایی معین کردن
	sanctioning U	ضمانت اجرایی معین کردن
	sanction U	ضمانت اجرایی معین کردن
	registering U	ذخیره موقت دستورات اجرایی
	Politburo U	کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
	Politburos U	کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
	sanctions U	ضمانت اجرایی معین کردن
	registers U	ذخیره موقت دستورات اجرایی
	operand U	دستور اجرایی عمل کننده
	register U	ذخیره موقت دستورات اجرایی
	executive U	افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
	executives U	افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
	command of execution U	فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
	EXE file U	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
	MS DOS U	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
	self- U	برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
	stubbed U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stubbing U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stub U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stubs U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	executive agreement U	موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
	executing agency U	قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
	procurators U	عامل
	action U	عامل
	actions U	عامل
	element U	عامل
	elements U	عامل
	devices U	عامل
	device U	عامل
	doers U	عامل
	procurator U	عامل
	doer U	عامل
	operative U	عامل
	operatives U	عامل
	propellent U	عامل
	operator U	عامل
	operators U	عامل
	factor U	عامل
	coagent U	هم عامل
	v factor U	عامل وی
	assignee U	عامل
	agent representative U	عامل
	principal U	عامل
	operating U	عامل
	attorneys U	عامل
	attorney U	عامل
	propellants U	عامل
	agents U	عامل
	principals U	عامل
	parameter U	عامل
	parameters U	عامل
	agent U	عامل
	active U	عامل
	acting U	عامل
	propellant U	عامل
	factors U	عامل
	agencies U	عامل
	operant U	عامل
	agency U	عامل
	functionery U	عامل
	working fluid U	سیال عامل
	galactogogue U	عامل شیرزایاشیرافزا
	reactor U	عامل واکنش
	factor of production U	عامل تولید
	reactors U	عامل واکنش
	active defense U	دفاع عامل
	aborticide U	عامل سقط
	general factor U	عامل عمومی
	growth factor U	عامل رشد
	prime movers U	عامل محرک کل
	prime mover U	عامل محرک کل
	foaming agent U	عامل کف زای
	factor of safety U	عامل تامین
	be-all and end-all U	عامل عمده
	potential <adj.> U	عامل بالقوه
	extrinsic factor U	عامل خارجی
	factor of safety U	عامل اطمینان
	factoring U	عامل یابی
	factoring agent U	عامل تنزیل
	factorization U	عامل بندی
	firing device U	عامل منفجرکننده
	fixing agent U	عامل تثبیت
	fusing agent U	عامل ذوب
	human factor U	عامل انسانی
	operating agency U	شعبه عامل
	disbursing officer U	افسر عامل
	developer agent U	عامل فهور
	psychochemical agent U	عامل عصبی
	depressant U	عامل پریشانی
	demasking agent U	عامل عریانساز
	insurance agent U	عامل بیمه
	cyanogen agent U	عامل سیانید
	pull device U	عامل کششی
	common factor U	عامل مشترک
	reducer U	عامل کم کننده
	reducing agent U	عامل کاهنده
	combination influence U	عامل ترکیبی
	distilled mustard U	عامل خردلی
	interleave factor U	عامل جاگذاری
	masking agent U	عامل پوشاننده
	operating handle U	دستگیره عامل
	operating system/ U	سیستم عامل دو
	oxidizing agent U	عامل اکسیداسیون
	oxidizing agent U	عامل اکسنده
	parasiticide U	عامل طفیلی کش
	precipitant U	عامل رسوب
	precipitating factor U	عامل اشکارساز
	limiting factor U	عامل محدودکننده
	dual agent U	عامل دو جانبه
	distractor U	عامل حواسپرتی
	lacrimatory factor U	عامل اشک زا
	impelent U	عامل محرک
	releasing agent U	عامل رهاکننده
	chemical agent U	عامل شیمیایی
	hypo U	عامل محرک
	structure factor U	عامل ساختار
	adhesion agent U	عامل چسبندگی
	addition agent U	عامل افزودنی
	unique factor U	عامل یگانه
	active material U	مواد عامل
	active element U	عنصر عامل
	characteristic action U	عامل مشخصه
	active defense U	پدافند عامل
	acting company U	شرکت عامل
	acid function U	عامل اسیدی
	accountable disbursing officer U	افسر عامل
	sense organ U	عامل احساس
	air entraining agent U	عامل هوادهنده
	igniting agent U	عامل احتراق
	safety factor U	عامل تامین
	blowing agent U	عامل پف کننده
	sealant U	عامل درزگیر
	blister agent U	عامل تاول زا
	bleaching agent U	عامل رنگبر
	biological agent U	عامل زیستی
	biological agent U	عامل میکربی
	idle characters U	کاراکترهای عامل
	dispersing agent U	عامل پاشنده
	anticrop agent U	عامل ضد غلات
	self execuiting U	عامل فی نفسه
	absorbing agent U	عامل جذب
	managing director U	مدیر عامل
	potential U	عامل بالفعل
	potential U	عامل بالقوه
	passive U	غیر عامل
	executives U	مدیر عامل
	executive U	مدیر عامل
	passives U	غیر عامل
	factor U	عامل مشترک
	factors U	عامل مشترک
	leaven U	عامل کارگر
	leavening U	عامل کارگر