English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
denude U عاری ساختن
denuded U عاری ساختن
denudes U عاری ساختن
denuding U عاری ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bankrupt of U عاری از
bares U عاری
barest U عاری
naked <adj.> U عاری
fogless U عاری از مه
barren <adj.> U عاری
void U عاری
bare of U عاری از
barer U عاری
bared U عاری
bare U عاری
devoid U عاری
naked of U عاری از
baring U عاری
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
truistic U عاری از لطف
sketchiest U عاری ازجزئیات
emotionless U عاری از احساسات
truthless U عاری از حقیقت
sketchier U عاری ازجزئیات
ungraceful U عاری از متانت
devest U عاری کردن
void U بلاتصدی عاری از
fanciless U عاری ازوهم
blate U عاری ازاحساسات
unbiased U عاری ازتعصب
irresponsible U عاری از حس مسئولیت
airless U عاری از هوا
heartless U عاری ازاحساسات
unconscious U عاری ازهوش
lifeless U عاری از زندگی
fanciless U عاری ازتصور
unconsciously U عاری ازهوش
unexpressive U عاری ازمعنی
riteless U عاری از تشریفات
unblushing U عاری از شرم
sketchy U عاری ازجزئیات
sketchily U عاری ازجزئیات
fancy free U عاری از خیال
visionless U عاری از تطور والهام
uninspired U عاری از تازگی و لطف
dreamless U عاری از خواب دیدن
useless U عاری از فایده باطله
unbias U بیغرض عاری ازتعصب
selfless U عاری از نفس پرستی
platitudinarian U عاری از لطف ومزه
prosaically U بطور عاری ازلطافت
unmistakable U عاری از سوء تفاهم
freedom from defect U عاری بودن ازعیب
resistless U عاری از نیروی مقاومت
fancy free U بی علاقه عاری از عشق
prosily U بطور عاری از لطافت
disbranch U عاری ازشاخه کردن
abstracting U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
poker face U دارای قیافهی عاری از بیان
vacuity U تهی گری عاری بودن
sexless U عاری از جذبه یا میل جنسی
dismantle U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
abstracts U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
prosish U کسل کننده عاری از لطافت
dismantles U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantling U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
abstract جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
dismantled U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
hardball U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
of no scruples U عاری ازدقت زیاد دراداب ومانندان
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
divest U محروم کردن عاری کردن
divesting U محروم کردن عاری کردن
divests U محروم کردن عاری کردن
divested U محروم کردن عاری کردن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
minted U ساختن
mint U ساختن
idolizing U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
indite U ساختن
minting U ساختن
fabricates U ساختن
pellet U حب ساختن
mints U ساختن
fabricated U ساختن
produce U ساختن
manufacture U ساختن
idolised U بت ساختن
miscreate U بد ساختن
produces U ساختن
produced U ساختن
manufactures U ساختن
idolized U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolises U بت ساختن
manufactured U ساختن
fabricating U ساختن
builds U ساختن
upgrading U ساختن
put-up U ساختن
put up U ساختن
pill U حب ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
upgrades U ساختن
upgraded U ساختن
composes U ساختن
make U ساختن
build U ساختن
buildings U ساختن
makes U ساختن
upgrade U ساختن
fashions U مد ساختن
pills U حب ساختن
carbonize U کک ساختن
confect U ساختن
creating U ساختن
unifies U تک ساختن
dree U ساختن با
unify U تک ساختن
unifying U تک ساختن
creates U ساختن
invents U ساختن
inventing U ساختن
invented U ساختن
fabrication U ساختن
invent U ساختن
create U ساختن
bulid U ساختن
compose U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
generating U ساختن
remakes U از نو ساختن
to make away U ساختن
to make a shift U ساختن
to go in with U ساختن با
to get along U ساختن
set up U ساختن
construct U ساختن
constructed U ساختن
generate U ساختن
to t. up U ساختن
fabricate U ساختن
remake U از نو ساختن
upbuild U ساختن
constructing U ساختن
bridged U پل ساختن
bridge U پل ساختن
constructs U ساختن
bridges U پل ساختن
forborne U ساختن با
vitiates U ناپاک ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
pours U روان ساختن
diversified U گوناگون ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
disabling U ناتوان ساختن
vitiate U معیوب ساختن
disables U ناتوان ساختن
disable U ناتوان ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
vitiated U معیوب ساختن
vitiates U معیوب ساختن
maximising U بیشینه ساختن
vitiating U معیوب ساختن
vitiating U ناپاک ساختن
wet U مرطوب ساختن
wets U مرطوب ساختن
wetted U مرطوب ساختن
wettest U مرطوب ساختن
maximised U بیشینه ساختن
maximize U بیشینه ساختن
maximized U بیشینه ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
maximises U بیشینه ساختن
diversify U گوناگون ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
sepulchres U قبر ساختن
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
to invent stories U دروغ ساختن
subverts U واژگون ساختن
to spin yarns U داستان ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
tone down <idiom> U آرام ساختن
remakes U باز ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchers U قبر ساختن
gaunt U زننده ساختن
cancel [booking, reservation] U باطل ساختن
produces U ساختن محصول
countermand U باطل ساختن
produced U ساختن محصول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com