English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
truthless U عاری از حقیقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
bared U عاری
barest U عاری
baring U عاری
naked <adj.> U عاری
barer U عاری
naked of U عاری از
bare of U عاری از
bankrupt of U عاری از
bare U عاری
barren <adj.> U عاری
void U عاری
devoid U عاری
bares U عاری
fogless U عاری از مه
airless U عاری از هوا
irresponsible U عاری از حس مسئولیت
devest U عاری کردن
heartless U عاری ازاحساسات
lifeless U عاری از زندگی
truistic U عاری از لطف
denuding U عاری ساختن
emotionless U عاری از احساسات
unconscious U عاری ازهوش
unconsciously U عاری ازهوش
unblushing U عاری از شرم
denude U عاری ساختن
unexpressive U عاری ازمعنی
ungraceful U عاری از متانت
denuded U عاری ساختن
riteless U عاری از تشریفات
sketchier U عاری ازجزئیات
unbiased U عاری ازتعصب
sketchy U عاری ازجزئیات
fancy free U عاری از خیال
fanciless U عاری ازتصور
fanciless U عاری ازوهم
sketchily U عاری ازجزئیات
sketchiest U عاری ازجزئیات
blate U عاری ازاحساسات
denudes U عاری ساختن
void U بلاتصدی عاری از
platitudinarian U عاری از لطف ومزه
visionless U عاری از تطور والهام
uninspired U عاری از تازگی و لطف
freedom from defect U عاری بودن ازعیب
resistless U عاری از نیروی مقاومت
unmistakable U عاری از سوء تفاهم
prosaically U بطور عاری ازلطافت
useless U عاری از فایده باطله
selfless U عاری از نفس پرستی
disbranch U عاری ازشاخه کردن
prosily U بطور عاری از لطافت
fancy free U بی علاقه عاری از عشق
unbias U بیغرض عاری ازتعصب
dreamless U عاری از خواب دیدن
sexless U عاری از جذبه یا میل جنسی
prosish U کسل کننده عاری از لطافت
abstract جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
abstracting U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
dismantle U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantled U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantles U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantling U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
abstracts U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
vacuity U تهی گری عاری بودن
poker face U دارای قیافهی عاری از بیان
of no scruples U عاری ازدقت زیاد دراداب ومانندان
hardball U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
truths U حقیقت
to be sure <adv.> U در حقیقت
actually U در حقیقت
truth U حقیقت
in sooth U در حقیقت
in truth U در حقیقت
in reality U در حقیقت
reality U حقیقت
realities U حقیقت
facts U حقیقت
fact U حقیقت
indeed [admittedly] <adv.> U در حقیقت
yea U در حقیقت
admittedly <adv.> U در حقیقت
act U حقیقت
acted U حقیقت
To speak the truth. U حقیقت را گفتن
verism U حقیقت گرایی
shoe is on the other foot <idiom> U برخلاف حقیقت
hold up <idiom> U اثبات حقیقت
truthful <adj.> U راست [با حقیقت]
suppressio veri U کتمان حقیقت
oversoul U حقیقت مطلق
thing in itself U حقیقت غایی
tell the truth U حقیقت را گفتن
the face remains U حقیقت همانست
the f.of the matter U حقیقت امر
tao U حقیقت طریقت
reserving U کتمان حقیقت
matter-of-fact U حقیقت امر
understatement U کتمان حقیقت
understatements U کتمان حقیقت
untruthful U خلاف حقیقت
factual U حقیقت امری
verity U صحت حقیقت
factually U حقیقت امری
approving truth U حقیقت مسلم
matter of fact U حقیقت امر
reserves U کتمان حقیقت
half truth U حقیقت ناقص
axioms U حقیقت اشکار
unreality U عدم حقیقت
erroneousness U عدم حقیقت
reserve U کتمان حقیقت
axiom U حقیقت اشکار
verities U صحت حقیقت
veridical U از روی حقیقت گویی
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
understating U حقیقت را افهار نکردن
understates U حقیقت را افهار نکردن
understated U حقیقت را افهار نکردن
understate U حقیقت را افهار نکردن
Nothing hurts like the truth. U حقیقت تلخ است
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
disabuse U از حقیقت اگاه کردن
disabused U از حقیقت اگاه کردن
That's not so! U این حقیقت ندارد!
that is about the size of it U حقیقت امراین است
disabusing U از حقیقت اگاه کردن
in point of fact U حقیقت امر اینست که
falsi crimen U مخفی کردن حقیقت
principle U حقیقت مبادی واصول
untruth U خلاف حقیقت کذب
untruths U خلاف حقیقت کذب
disabuses U از حقیقت اگاه کردن
veritable U قابل اثبات حقیقت
truth drug U داروی کشف حقیقت
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
low dwon U حقایق امر اصل حقیقت
realism U مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
mincingly U با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
apodeictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
apodictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
I know it for a fact. U این یک حقیقت مسلم است
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
actions U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
to raise a dust U اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
as a matter of fact U حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
to thrash out the truth U حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
The truth was known to no one other than himself. U هیچ کس به غیر از خود او [مرد] حقیقت را نمی دانست.
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
individualism U اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
divested U محروم کردن عاری کردن
divesting U محروم کردن عاری کردن
divest U محروم کردن عاری کردن
divests U محروم کردن عاری کردن
united nations organization U سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
quantity equation U معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com