English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bond U سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
hops U مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
hop U مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
hopping U مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
hopped U مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
nothing loath U بمیل
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
on cne's own initiative U بمیل خود
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
devisor U کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
of ones own accord U بخواهش خود بمیل خود
obscure U مشکوک
obscured U مشکوک
obscurer U مشکوک
esoteric U مشکوک
fishy U مشکوک
skeptic U مشکوک
obscures U مشکوک
dubitable U مشکوک
obscurest U مشکوک
obscuring U مشکوک
uncertainly U مشکوک
uncertain U مشکوک
precarious <adj.> U مشکوک
unsuspected U نا مشکوک
suspicious U مشکوک
in dispute U مشکوک
impeachable U مشکوک
questionable U مشکوک
touch and go U مشکوک
open to question <adj.> U مشکوک
doubtful U مشکوک
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
adjutantship U معینی
dubious U مورد شک مشکوک
dubiously U بطور مشکوک
suspecta U مشکوک شدن
dubitable U مورد شک مشکوک
problematically U بطور مشکوک
toss-up U مسئله مشکوک
to admit of d U مشکوک بودن
obscurest U مشکوک ساختن
left-handed U دورو مشکوک
obscuring U مشکوک ساختن
questionable results U نتایج مشکوک
toss up U مسئله مشکوک
ambiguity U سخن مشکوک
ambiguities U سخن مشکوک
doutful category U کشتی مشکوک
obscure U مشکوک ساختن
obscured U مشکوک ساختن
vacillatory U مردد مشکوک
obscures U مشکوک ساختن
obscurer U مشکوک ساختن
suspected U مشکوک مظنون
subjects U مشروط
subjecting U مشروط
pending U مشروط
provisional U مشروط
subjected U مشروط
provided U مشروط
subject U مشروط
conditional U مشروط
contingent U مشروط
qualified U مشروط
limited U مشروط
eventual U مشروط
person in whose favor a condition is mad U مشروط له
conditioned U مشروط
contingents U مشروط
adjutancy U معینی معاونت
multicast packet U بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
bad dept U طلب مشکوک الوصول
to become suspected U مشکوک [مظنون] شدن
it is of doubtful proveance U مبدا ان مشکوک است
suspect battery U اتشبار مشکوک دشمن
doubtful account U طلب مشکوک الوصول
shady U سایه افکن مشکوک
questionable U سوال برانگیز مشکوک
conditional confession U اقرار مشروط
providing U مشروط بر اینکه
dirty bill od lading U بارنامه مشروط
conditional contract U عقد مشروط
probationers U عفو مشروط
conditional discharge U ازادی مشروط
subject to being unsold U مشروط براینکه
conditional order U سفارش مشروط
provisional U شرطی مشروط
conditional probability U احتمال مشروط
probation U ازادی مشروط
probationer U عفو مشروط
provided U مشروط به انکه
paroles U ازادی مشروط
contingent U تصادفی مشروط
on probation U در آزادی مشروط
paroled U ازادی مشروط
parole U ازادی مشروط
absolute <adj.> U غیر مشروط
estate at will U اجاره مشروط
inalienable <adj.> U غیر مشروط
indispensable <adj.> U غیر مشروط
inevitable <adj.> U غیر مشروط
unalienable <adj.> U غیر مشروط
unalterable <adj.> U غیر مشروط
conditionally U بطور مشروط
contingents U تصادفی مشروط
absolute U غیر مشروط
paroling U ازادی مشروط
claused bill og exchange U بارنامه مشروط
plea U وعده مشروط
pleas U وعده مشروط
unconditional U غیر مشروط
foul bill of lading U بارنامه مشروط
absolutes U غیر مشروط
qualified endorsement U فهرنویسی مشروط
condition U مشروط کردن
cost plus U بعلاوه سود معینی
inbound U محصور در حدود معینی
station U درپست معینی گذاردن
stations U درپست معینی گذاردن
ageless U بدون عمر معینی
he is at a loose end U کار معینی ندارد
stationed U درپست معینی گذاردن
doubtful U ترکش مشکوک مورد تردید
brassage U هزینه مشکوک نمودن شمش
inquests U بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquest U بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
apocryphal U دارای اعتبار مشکوک ساختگی
on approval U مشروط به رضایت خریدار
probatory U دال بر اثبات مشروط
extra good time U معافی مشروط از زندان
probationary period U دوره ازادی مشروط
probative U دال بر اثبات مشروط
restrictive indorsement U فهر نویسی مشروط
sub modo U مشروط یا مضیق یا مقید
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
concurring opinion U رای موافق مشروط
local option U اختیار تعیین محل معینی
modeled U مطابق مدل معینی در اوردن
emplace U در محل معینی قرار دادن
models U مطابق مدل معینی در اوردن
modelled U مطابق مدل معینی در اوردن
standardised U مطابق درجه معینی دراوردن
standardising U مطابق درجه معینی دراوردن
model U مطابق مدل معینی در اوردن
standardises U مطابق درجه معینی دراوردن
predecease U پیش ازواقعه معینی مردن
head for U به سمت معینی در حرکت بودن
orb U بدور مدار معینی گشتن
standardizing U مطابق درجه معینی دراوردن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
standardize U مطابق درجه معینی دراوردن
tonner U کامیون دارای فرفیت معینی
standardizes U مطابق درجه معینی دراوردن
calibrating U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
term insurance U بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
protraction U نقشه کشی طبق مقیاس معینی
calibrated U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrates U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
cover drive U ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
calibrate U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
tonner U کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father. U پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
off break U کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست
blood counts U شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
the U حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
blood count U شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
section hand U کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
cover point U محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
capias U حکم یا امریه دائر بر توقیف شخص معینی
dimension stock U چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
goods on approval U تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
linebreeding U پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
stage set U تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
camporee U اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
time zone U منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
forty one billiard U بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
time zones U منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
phonotypy U چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com