Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
asynchronous
U
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
prefix notation
U
عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
I dont feel well. I feel under the weather.
U
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Other Matches
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
... in such a way that ...
U
طوری ... که ...
... in such a way as to ...
U
طوری ... که ...
in such a way
<adv.>
U
[به]
طوری
Sh spoke in such a way that…
U
طوری صحبت کرد که
in such a way as to enable them
U
به طوری که آنها بتوانند
renders
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
render
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
to cut grass close
U
علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
to be dressed to kill
U
طوری لباس پوشیدن برای دلبری
Its a case of dog eat dog.
U
وضع طوری است که سگ صاحبش رانمی شناسد
interleaving
U
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
seal
U
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seals
U
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
U
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
brushed
U
برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reference
U
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
references
U
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
fills
U
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
reprogram
U
تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
gridlock
U
راهبندان مطلق
[به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
fill
U
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
bypass
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
left handed mouse
U
تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
interleaved
U
بخشی از دو برنامه که جداگانه اجرا می شوند به طوری که به نظر همزمان می آید
linear
U
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
tabbing
U
تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
scalable font
U
روش شرح نوشتار طوری که میتواند حروف با اندازههای مختلف ایجاد کند
righting
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
righted
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
right
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
format
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
formats
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
interleaving
U
تقسیم فضای ذخیره سازی به قسمتهایی به طوری که هر یک جداگانه قابل دستیابی اند
tandem
U
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
tandems
U
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
lap
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lapped
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
specific code
U
کد برنامه که طوری نوشته شده است که فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند
justifying
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justify
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justifies
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
decimals
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
postfix
U
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید
decimal
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
righted
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
tiles
U
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tile
U
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
righting
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
justify
U
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifying
U
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
buffering
U
دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
justifies
U
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
card
U
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
cards
U
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
workgroup
U
برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
maps
U
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
map
U
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
outputs
U
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
SMB
U
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
output
U
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
speeches
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
embedding
U
و قرار دادن آن در متن یا فایل به طوری که توکار در متن است
portability
U
گسترده به طوری که سخت افزار یا نرم افزار در سیستمهای مختلف قابل استفاده باشند
shifted
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
shift
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
dual
U
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
activities
U
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity
U
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
random number
U
روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
scsi
U
پیشرفتی که باعث باسن داده پهن تر از JCSI اصلی میشود به طوری که میتواند داده بیشتری را در واحد زمانی ارسال کند
indirect objects
U
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objecting
U
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects
U
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects
U
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objected
U
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object
U
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
temporary storage
U
می نیست
aint
U
نیست
secondary
U
نیست
isn't
U
نیست
auxiliary
U
نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
auxiliaries
U
نیست
storage
U
می نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
it is well enough
U
بد نیست
It's not new.
نو نیست.
he takes no notice of it
U
نیست
field
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
document
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
fields
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
there is no hurry
U
عجلهای نیست
it is immaterial
U
چیزی نیست
that depends
U
معلوم نیست
ought not
U
شایسته نیست
it's only me
U
کسی نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
it needs not
U
لازم نیست
no hurry
U
عجلهای نیست
niet le fait
U
کار او نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
that is wrong
U
درست نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
he is not willing to go
U
نیست برود
it is unnecessary
U
لازم نیست
to make no mention of
U
ذکری از ان نیست
he is not in it
U
داخل نیست
no matter
U
چیزی نیست
sacred cow
<idiom>
U
چارهای نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
U
مردش نیست
I dont remember ( recall ) .
U
یادم نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
U
هیچیت نیست
static
U
که پویا نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
no sweat
<idiom>
U
مشکلی نیست
no wonder
<idiom>
U
تعجبی نیست
no object
U
چیزی نیست
he has nothing in him
U
کسی نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
needn't
U
لازم نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
if you please
U
اگرزحمت نیست
It's not new.
جدید نیست.
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
there is no hurry
U
شتابی نیست
nihilism
U
نیست انگاری
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
inextinct
U
نیست نشده
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
you are written
U
حق با شما نیست
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
Such is not the case . That is not so.
U
اینطور نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
U
صلاح نیست
that is not it
U
این نیست
it does not befit his state
U
در خور شان او نیست
it does not befit me to
U
شایسته من نیست که مرانشاید که
it does not s. the condition
U
واجدان شرایط نیست
it goes without saying
U
نیازمند بگفتن نیست
it goes without saying
U
محتاج بذکر نیست
i dont care a pin
U
مرا پروایی نیست
it is beyond retrieve
U
جبران پذیر نیست
he is not of that stamp
U
ازان جنس نیست
it is inadvisable to say that
U
گفتن ان مقتضی نیست
it tells its own tale
U
نیازمند به توضیح نیست
it is inadvisable to say that
U
گفتن ان مصلحت نیست
he is nod
U
اهل انظباط نیست
he is not willing to go
U
مایل برفتن نیست
isn't he there
U
ایا او اینجا نیست
if you dont object
U
اگر مانعی نیست
This isn't fresh.
این تازه نیست.
it is unsatisfactory
U
رضایت بخش نیست
i am out of sorts
U
حالم خوب نیست
it is not very hard
U
چندان سخت نیست
is it not
U
ایا چنین نیست
it is not subject to review
U
دران روا نیست
he is unequal to the task
U
مرد اینکار نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com