Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
solemn form
U
طریقه رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stereography
U
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
form
U
طریقه
genre
U
طریقه
genres
U
طریقه
formed
U
طریقه
methode
U
طریقه
systems
U
طریقه
system
U
طریقه
structure
U
طریقه
way
U
طریقه
methods
U
طریقه
manner
U
طریقه
lins donawitz process
U
طریقه ال دی
method
U
طریقه
forms
U
طریقه
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
routine
U
طریقه عادی
methods
U
راه طریقه
absolutism
U
طریقه مطلقه
fashioned
U
طرز طریقه
method
U
راه طریقه
processes
U
روند طریقه
process
U
روند طریقه
mode
U
طرز طریقه
modes
U
طرز طریقه
routinely
U
طریقه عادی
shortcut
U
طریقه اقتصادی
fashioning
U
طرز طریقه
fashions
U
طرز طریقه
fashion
U
طرز طریقه
acoustic
U
به طریقه صوتی
routines
U
طریقه عادی
method of measurment
U
طریقه اندازه گیری
measuring method
U
طریقه اندازه گیری
sand cone method
U
طریقه جابجایی ماسه
procedure
U
رویه طریقه فرایند
contact print
U
چاپ به طریقه تماس
power press extrusion
U
طریقه اشترانق پرس
the manner of doing any thing
U
روش یا طریقه کاری
international practice
U
طریقه معمول به بین المللی
caged storage
U
انبار کردن به طریقه محصور
centralized control
U
انجام کنترل به طریقه تمرکزی
facture
U
عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
mechanical sweep
U
مین جمع کردن به طریقه خودکار
magnetic anomaly detection gear
U
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
centrifugal casting process
U
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
acoustical surveillance
U
اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
aerodynamic missile
U
موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
brinell hardness test
U
طریقه اندازه گیری سختی برینل
rod float
U
تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
sonne photography
U
روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
stereocomparagraph
U
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
horizontal clock system
U
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
subaqueous ranging
U
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
honey combing
U
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
stereophotogrammetry
U
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
ism
U
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
clock method
U
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
linear speed
U
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
polar plot
U
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
orthodox
U
رسمی
institutional
U
رسمی
formal
U
رسمی
official
U
رسمی
solemn
U
رسمی
formmal
U
رسمی
official authorities
U
مراجع رسمی
official channels
U
طرق رسمی
official
U
موثق و رسمی
official
U
عالیرتبه رسمی
careers
U
دوره رسمی
careering
U
دوره رسمی
official channels
U
مجاری رسمی
careered
U
دوره رسمی
career
U
دوره رسمی
official document
U
سند رسمی
noterial document
U
سند رسمی
semi official
U
نیمه رسمی
legalization
U
شناسایی رسمی
letter de chancellerie
U
نامه رسمی
public submission
U
مناقصه رسمی
mare's tail
U
هپوریس رسمی
prothonotary
U
سردفتراسناد رسمی
official religion
U
دین رسمی
prontonotary
U
سردفتراسناد رسمی
nonformal
U
غیر رسمی
officialize
U
رسمی کردن
contracts under seal
U
عقد رسمی
official communications
U
ابلاغیه رسمی
official deed
U
سند رسمی
officiating
U
مقام رسمی
officiates
U
مقام رسمی
officiated
U
مقام رسمی
official receipt
U
رسید رسمی
official prices
U
قیمتهای رسمی
officiate
U
مقام رسمی
official rate
U
نرخ رسمی
missive
U
نامه رسمی
official meeting
U
اجتماع رسمی
official gazette
U
روزنامه رسمی
pronouncements
U
اعلامیه رسمی
pronouncement
U
اعلامیه رسمی
official jurnal
U
روزنامه رسمی
officious
U
غیر رسمی
missives
U
نامه رسمی
official language
U
زبان رسمی
official meeting
U
ملاقات رسمی
unofficial
U
غیر رسمی
officiously
U
بطورغیر رسمی
tux
U
لباس رسمی
formal education
U
اموزش رسمی
formal group
U
گروه رسمی
stand on ceremony
<idiom>
U
رسمی بودن
formal review
U
سان رسمی
formal review
U
بررسی رسمی
bonspiel
U
مسابقه رسمی
boarding call
U
بازدید رسمی
aregular cook
U
اشپز رسمی
formal accountability
U
ذیحسابی رسمی
free and easy
<idiom>
U
غیر رسمی
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
dress suit
U
لباس رسمی شب
dress uniform
U
انیفرم رسمی
vestment
U
لباس رسمی
card-carrying
U
عضو رسمی
communique
U
ابلاغ رسمی
driss uniform
U
لباس رسمی
throwaway
U
غیر رسمی
cognizance
U
اخطار رسمی
extra official
U
غیر رسمی
statute mile
U
مایل رسمی
smallage
U
کرفس رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
notes
U
نامه رسمی
insigne
U
نشان رسمی
insignia
U
مدال رسمی
insignia
U
نشان رسمی
insigne
U
مدال رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
intrant
U
ورود رسمی
protest
U
واخواست رسمی
protest
U
اعتراض رسمی
protested
U
واخواست رسمی
state religion
U
مذهب رسمی
standard time
U
زمان رسمی
speedwell
U
سیزاب رسمی
hansard
U
مذاکرات رسمی
protests
U
اعتراض رسمی
protests
U
واخواست رسمی
protesting
U
اعتراض رسمی
protesting
U
واخواست رسمی
protested
U
اعتراض رسمی
semi officially
U
بطورنیم رسمی
formalises
U
رسمی کردن
functions
U
ایین رسمی
functioned
U
ایین رسمی
function
U
ایین رسمی
position
U
شغل رسمی
formalised
U
رسمی کردن
placards
U
پروانه رسمی
placard
U
پروانه رسمی
officials
U
مقامات رسمی
audiences
U
ملاقات رسمی
audience
U
ملاقات رسمی
positioned
U
شغل رسمی
reprimands
U
توبیخ رسمی
reprimanding
U
توبیخ رسمی
reprimanded
U
توبیخ رسمی
reprimand
U
توبیخ رسمی
returns
U
گزارش رسمی
returning
U
گزارش رسمی
returned
U
گزارش رسمی
return
U
گزارش رسمی
formalising
U
رسمی کردن
formalize
U
رسمی کردن
talking-to
U
سرزنش رسمی
formalizing
U
رسمی کردن
noting
U
نامه رسمی
asparagus
U
مارچوبهء رسمی
tuxedos
U
لباس رسمی
tuxedo
U
لباس رسمی
note
U
نامه رسمی
bank holidays
U
تعطیلات رسمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com