English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parties to the contract U طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contracting parties U طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
parties to a contract U طرفین متعاهدین
the contracting parties U طرفین متعاهدین
high contracting parties U طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
bargains U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
warrent U ضمانت یاتعهد کردن
liquidated damages U خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
package deal U معامله کلی معامله چکی
package deals U معامله کلی معامله چکی
futures goods U کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
fradulent conveyance U معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
extremes U طرفین
parties U طرفین
contracting parties U طرفین متقاعدین
disposed flank U طرفین باز
contracting parties U طرفین قرارداد
the litigants U طرفین دعوی
parties to the contract U طرفین عقد
parties to a contract U طرفین قرارداد
the contracting parties U طرفین متعاقدین
mutual concent U تراضی طرفین
mutual agreement U توافق طرفین
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
corner U طرفین پایگاه اصلی
cornering U طرفین پایگاه اصلی
limbs U هرکدام از طرفین کمان
corners U طرفین پایگاه اصلی
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
side lights U چراغهای طرفین ناو
privity of contract U مسئولیت طرفین قرارداد
limb U هرکدام از طرفین کمان
sidelines U خطوط طرفین میدان بازی
covenant U که بین طرفین مبادله می گردد
sidelined U خطوط طرفین میدان بازی
voluntary partition U افراز با رضایت یا سازش طرفین
straddle split U وضع باز پاها به طرفین
consensual U مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
side lights U چراغ دریانوردی طرفین ناو
verandah U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
covenants U که بین طرفین مبادله می گردد
like as we lie U طرفین دارای ضربات مساوی
leeboard U یکی از دو تخته طرفین کف قایق
veranda U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
verandas U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandahs U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sidelining U خطوط طرفین میدان بازی
sideline U خطوط طرفین میدان بازی
hamstring U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings U زردپی طرفین حفره پشت زانو
The two parties seem irreoncilable. U طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstringing U زردپی طرفین حفره پشت زانو
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
side staddle hep U پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
blackguards U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
popping crease U خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
equitable mortgage U از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
parlementaire U کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
re axtent U تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
sightscreen U دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
mobile warfare U جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
negotiation U معامله
bargained U معامله
truckman U معامله گر
transactor U معامله گر
bargains U معامله
bargaining U معامله
treament U معامله
negotiations U معامله
transaction U معامله
dealing U معامله
trucks U معامله
penny worth U معامله
trucking U معامله
trucked U معامله
truck U معامله
sell U معامله
bargain U معامله
transactions U معامله
sells U معامله
selling U معامله
barterer U معامله گر پایاپای
spot transaction U معامله نقدی
arbitrage U معامله با منفعت
merchantable U قابل معامله
arbitrage U معامله به سود
an nucertain transaction U معامله غرری
package deals U معامله یکجا
negotiators U طرف معامله
negotiable U قابل معامله
not negotiable U غیرقابل معامله
package deal U معامله یکجا
object of transaction U مورد معامله
reason for a transaction U جهت معامله
short sale U معامله سلف
cause of a transaction U جهت معامله
reciprocation U معامله متقابله
terms of trade U شرایط معامله
credit sale U اعتبار در معامله
reciprocal treatment U معامله متقابله
do business U معامله کردن
retorsion U معامله به مثل
trade in for U معامله کردن
private treaty U معامله خصوصی
fictitious transaction U معامله صوری
forward dealing U معامله به وعده
forward purchase U معامله سلف
hedgehoggy U سخت معامله
strike a bargain U معامله کردن
dealing in futures U معامله سلف
invitation to treat U دعوت به معامله
negotiator U طرف معامله
swaps U معامله پایاپای
performance U انشاء معامله
performances U انشاء معامله
collective bargaining U معامله جمعی
option U اختیار معامله
chap U معامله کردن
swap U معامله پایاپای
reciprocity U معامله بمثل
reciprocity U معامله به مثل
dealt U حد معامله کردن
options U اختیار معامله
sell out U معامله کردن
sell-out U معامله کردن
sell-outs U معامله کردن
deals U معامله کردن
deals U حد معامله کردن
swopped U معامله پایاپای
swopping U معامله پایاپای
swops U معامله پایاپای
truck U معامله کردن
trucked U معامله کردن
trucking U معامله کردن
trucks U معامله کردن
intercourse U مراوده معامله
dealing U خریدوفروش و معامله
deal U حد معامله کردن
deal U معامله کردن
transact U معامله کردن
to take U معامله قماری
ventures U معامله قماری
venture U معامله قماری
bargain U معامله باصرفه
ventured U معامله قماری
bargained U معامله باصرفه
valid transaction U معامله صحیح
bargaining U معامله باصرفه
unauthorized transaction U معامله فضولی
truckage U مبادله معامله
treater U طرف معامله
bargains U معامله باصرفه
swapped U معامله پایاپای
venturing U معامله قماری
speculative U معامله قماری
transacted U معامله کردن
transaction on change U معامله در بورس
transacting U معامله کردن
to do business U معامله کردن
unconscionable bargain U معامله نامعقول
to make a market of U معامله کردن
transacts U معامله کردن
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
wild cord U تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
to take U مخاطره معامله قماری
to carry out a transaction U معامله ای انجام دادن
to deal in futures U معامله سلف کردن
to buy a pig in a poke U معامله سربسته کردن
play fair U مردانه معامله کردن
retail trade U معامله بصورت جزئی
to deal in futures U معامله پیش کردن
I cant do business with him . U با او معامله ام نمی شود
She gave me a raw deal . U بامن بد معامله کرد
A cash ( credit ) transaction . U معامله نقدی ( اعتباری )
She kept on and on . She simply wouldnt let go . U مگرول کن معامله بود !
to declare off U قطع معامله کردن با
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com