Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fish design
U
طرح ماهی درهم یا هراتی
[این نوع طرح به گونه های مختلف در فرش ایران، ترکیه، چین و هند بکار گرفته می شود.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
endless repeat
U
[به هر نوع طرح بندی که کل متن فرش را تا ناحیه حاشیه پر نماید، اطلاق می شود. مثل طرح بته جقه، ماهی درهم، هراتی و غیره.]
Other Matches
mash
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
garden rocket
U
شب بوی هراتی
dame's violet
U
بوی هراتی
pleach
U
درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
intertwining
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
clutter
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
cluttered
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
U
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
U
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
U
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
fish
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel
U
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppy
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock
U
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fishes
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish
U
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
Farahan
U
فراهان
[این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
turtle border
U
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
Reihan
U
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Kurdish rug
U
فرش کردی
[مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
sea calf
U
گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel
U
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
Afshan
[all-over pattern]
U
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
Herati pattern
U
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
teleost
U
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
hash
U
درهم
unsettled
U
درهم
uptight
U
درهم
entangled
U
درهم
drachmas
U
درهم
shaggy
U
درهم
the name of the unit of silver
U
درهم
drachm
U
درهم
currency of early islam
U
درهم
mixed
U
درهم
graded sand
U
شن درهم
drachmae
U
درهم
garbled
U
درهم
drachma
U
درهم
mats
U
درهم گیرکردن
jumbled
U
درهم امیختگی
sloppiness
U
درهم برهمی
helter-skelters
U
درهم برهم
imbroglio
U
درهم و برهم
pleach
U
درهم بافتن
disrupt
U
درهم گسیختن
jumble
U
درهم امیختگی
disrupts
U
درهم گسیختن
misruling
U
درهم وبرهمی
hash
U
درهم کردن
disrupting
U
درهم گسیختن
mat
U
درهم گیرکردن
imbroglios
U
درهم و برهم
smiter
U
درهم شکننده
misrule
U
درهم وبرهمی
puchery
U
درهم کشیدن
raddle
U
درهم بافتن
vanquish
U
درهم شکستن
vanquished
U
درهم شکستن
vanquishes
U
درهم شکستن
vanquishing
U
درهم شکستن
overwhelm
U
درهم شکستن
overwhelmed
U
درهم شکستن
misruled
U
درهم وبرهمی
misrules
U
درهم وبرهمی
emboly
U
درهم فرورفتگی
helter-skelter
U
درهم برهم
scrunching
U
درهم شکستن
scrunches
U
درهم شکستن
scrunched
U
درهم شکستن
woebegone
U
درهم و برهم
scrunch
U
درهم شکستن
hash total
U
جمع کل درهم
rimple
U
درهم کشیدن
overwhelms
U
درهم شکستن
jumbles
U
درهم امیختگی
elusory
U
درهم برهم
hurry scurry
U
درهم وبرهم
hurry skurry
U
درهم وبرهم
disarray
U
درهم وبرهمی
higgledy-piggledy
U
درهم برهمی
higgledy-piggledy
U
درهم برهم
immingle
U
درهم امیختن
in a bad order
U
درهم برهم
in a tangle
U
درهم وبرهم
pell-mell
U
درهم برهم
smashes
U
درهم کوبیدن
smash
U
درهم کوبیدن
mixes
U
درهم کردن
hugger mugger
U
درهم وبرهمی
higgledy piggledy
U
درهم وبرهم
dumped rockfill
U
درهم سنگریز
cramp hand writing
U
خط درهم و برهم
fondu
U
درهم امیزنده
condenser
U
درهم فشارنده
galley west
U
درهم وبرهم
break down
U
درهم شکستن
at sixes and sevens
U
درهم و برهم
anastomois
U
درهم بازشدگی
meshed
U
درهم جا افتاده
mix-ups
U
درهم وبرهمی
mix-up
U
درهم وبرهمی
mix up
U
درهم وبرهمی
mix
U
درهم کردن
interfluous
U
درهم امیزنده
confusion
U
درهم وبرهمی
puckered
U
درهم کشیدن
pucker
U
درهم کشیدن
tangles
U
درهم پیچیدن
tangle
U
درهم پیچیدن
intertwining
U
درهم پیچیدن
intertwines
U
درهم پیچیدن
intertwined
U
درهم پیچیدن
intertwine
U
درهم پیچیدن
crack-up
U
درهم شکستگی
crack up
U
درهم شکستگی
puckering
U
درهم کشیدن
puckers
U
درهم کشیدن
intwine
U
درهم بافتن
messiness
U
درهم برهمی
mixed environment
U
محیط درهم
muss
U
درهم وبرهمی
off the rails
U
مختل درهم
olio
U
درهم و برهم
olla
U
اش درهم برهم
out of order
U
درهم برهم
pial
U
درهم وبرهم
disruptive
U
درهم گسیخته
smashers
U
درهم شکننده
smasher
U
درهم شکننده
jumbling
U
درهم امیختگی
writhen
U
درهم پیچیده
conflate
U
درهم آمیختن
sloppy
U
درهم وبرهم
scrambling
U
درهم امیختن
scrambles
U
درهم امیختن
conflated
U
درهم آمیختن
scrambled
U
درهم امیختن
foul-up
U
درهم گوریدگی
scramble
U
درهم امیختن
topsyturvy
U
درهم برهم
sloppily
U
درهم وبرهم
tousy
U
درهم وبرهم
wild and woolly
U
درهم ریخته
compression
U
درهم فشردگی
topsy-turvy
<idiom>
U
درهم برهم
turbid
U
درهم وبرهم
foul-ups
U
درهم گوریدگی
foul-ups
U
درهم و برهمی
unorganized
U
درهم و برهم
untidier
U
درهم و برهم
foul-up
U
درهم و برهمی
cramped
U
درهم و برهم
untidy
U
درهم و برهم
untidily
U
درهم و برهم
crashed
U
درهم شکستن
crash
U
درهم شکستن
tear up
U
درهم دریدن
interlocks
U
درهم بافتن
interlocking
U
درهم بافتن
interlock
U
درهم بافتن
interlocked
U
درهم بافتن
untidiest
U
درهم و برهم
turbidness
U
درهم برهمی
hotchpotch
U
اش درهم وبرهم
taut
U
درهم پیچیدن
topsy turvydom
U
درهم وبرهمی
conflating
U
درهم آمیختن
shagged
U
درهم وبرهم
crashes
U
درهم شکستن
conflates
U
درهم آمیختن
crashingly
U
درهم شکستن
crashing
U
درهم شکستن
Herati border
U
طرح حاشیه هراتی
[این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
disorganising
U
درهم وبرهم کردن
disorganize
U
درهم وبرهم کردن
welter
U
درهم و برهمی خشکی
interlaced
U
درهم بافته مشبک
disorganised
U
درهم وبرهم کردن
scowling
U
ابرو درهم کشی
scowled
U
ابرو درهم کشی
disorganizes
U
درهم وبرهم کردن
scowl
U
ابرو درهم کشی
promiscuously
U
بطور درهم برهم
disorganizing
U
درهم وبرهم کردن
shags
U
درهم وبرهم ساختن
boa constrictor
U
بوآی درهم کوب
interlacement
U
درهم بافتگی تقاطع
interlaced scan
U
پوییدن درهم بافته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com