English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
checker U بشکل شطرنجی ساختن یاعلامت گذاردن شطرنجی کردن
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
masonry U بنایی
brick work U بنایی
masonery U بنایی
masonry sand U ماسه بنایی
spatulas U ماله بنایی
level U تراز بنایی
mason's board U ماله بنایی
bricks U اجر بنایی
masonry dam U سد با مصالح بنایی
brick U اجر بنایی
plumb U شاغول بنایی
masonry weir U شادروان بنایی
levelled U تراز بنایی
levels U تراز بنایی
spatula U ماله بنایی
builder level U تراز بنایی
brick trowel U ماله بنایی
leveled U تراز بنایی
brick workers tool U ابزار بنایی
tersellated U شطرنجی
chessic U شطرنجی
checkered U شطرنجی
staggered U شطرنجی
plaids U شطرنجی
plaid U شطرنجی
checker U شطرنجی
cross bar U شطرنجی
tessellated U شطرنجی
graticule U شطرنجی
chequered U شطرنجی
mason hammer U تیشه یا چکش بنایی
masonery bond U بست مصالح بنایی
mason's scaffold U چوب بست بنایی
uncoursed rubble masonery U بنایی سنگ لاشه در هم
masonry weir U بند بنایی وزنی
bit mapped font U قلم شطرنجی
quadrille ruling U خطکشی شطرنجی
bit mapped font U فونت شطرنجی
chess blindness U کوری شطرنجی
cross bar system U سیستم شطرنجی
amaurosis scacchistica U کوری شطرنجی
graph paper U کاغذ شطرنجی
graticule U شطرنجی کردن
counter-change U نقش شطرنجی
crosshatch pattern U طرح شطرنجی
cross bar switch U گزینه شطرنجی
stone work U ساختمان سنگی بنایی با سنگ
chaines U [عناصر بنایی شبیه پایه]
quadrille U شطرنجی چهار گوش
quadrilles U شطرنجی چهار گوش
bit map U طرح شطرنجی بیت مپ
chess board illusion U خطای ادراکی شطرنجی
chessboard U صفحه شطرنج شطرنجی
reticules U شبکه شطرنجی و امثال ان
chessboards U صفحه شطرنج شطرنجی
reticule U شبکه شطرنجی و امثال ان
column U ستون در کاغذ شطرنجی نقشه کشی
magic square U چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
draught board U تخته شطرنجی برای بازی چکرز
metronomes U بکارمیرود
metronome U بکارمیرود
long-and-short work [بنایی با استفاده از بلوک های افقی و عمودی بلند و کوتاه]
checkered flag U پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
gobang U یکجوربازی ژاپنی که روی صفحه شطرنجی بازی میشود
cartoon design U نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
blacktop U موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
hyphens U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphen U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper U غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
loom drawing U [نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
corporale U پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat U یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
ballast U سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
knick knack U چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
compartment rug U فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
forth U این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
noughts and crosses U یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
kino U شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
hep U حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
forrel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
palmyra U یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
palmitic U اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
chess board rug U قالی با طرح خانه شطرنجی که بیشتر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی مرسوم بوده و از نقوش ماهی و گل در ذوزنقه ها استفاده شده است
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
wirework U کارهای سیمی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
the galleys U کارهای سخت
temporary works U کارهای موقت
emergency works U کارهای اضطراری
earth work U کارهای خاکی
miscellaneous works U کارهای مختلف
incidental works U کارهای اتفاقی
preliminary works U کارهای مقدماتی
previous work U کارهای قبلی
diabolism U کارهای شیطانی
daily round U کارهای روزانه
interior affairs U کارهای درونی
lunces U کارهای غریب
meshwork U کارهای مشبک
cementation U کارهای سیمانی
auxiliary work U کارهای اضافی
cellulose nitrate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
milk of magnesia U مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
parcel paper U یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
welfare work U کارهای عام المنفعه
navvies U کارگر کارهای خاکی
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
logjam U کارهای عقب افتاده
navvy U کارگر کارهای خاکی
mundane affairs U کارهای این جهان
diabolize U کارهای شیطانی کردن
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
public works U کارهای ساختمانی همگانی
chore U کارهای عادی و روزمره
chores U کارهای عادی و روزمره
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
foppery U جلفی کارهای جلف
light housekeeping U کارهای خانه داری
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
tartan U یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
chambray U کتان یا چیت راه راه شطرنجی
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com