English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
naturalism U طبیعت پردازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lusus natarae U بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae U بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
supererogation U بس پردازی
post processing U پس پردازی
natures U طبیعت
physios U طبیعت
inclination U طبیعت
qualities U طبیعت
quality U طبیعت
consubstantial U هم طبیعت
nature U طبیعت
physio U طبیعت
temperaments U طبیعت
temperament U طبیعت
Mother Nature U طبیعت
dp U داده پردازی
document processing U متن پردازی
data processing center U مرکزداده پردازی
crystal pulling U بلور پردازی
supererogatory U وابسته به بس پردازی
preprocessing U پیش پردازی
circumstantiality U حاشیه پردازی
call processing U فراخوان پردازی
batch processing U دسته پردازی
reminiscences U خاطره پردازی
reminiscence U خاطره پردازی
endocathection U به خود پردازی
exocathection U برون پردازی
list processing U لیست پردازی
symbolization U نماد پردازی
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
teleprocessing U دور پردازی
theorization U نظریه پردازی
pseudologia fantastica U دروغ پردازی
priority processing U اولویت پردازی
multiprocessing U چند پردازی
head in the clouds <idiom> U رویا پردازی
Synectics U بدیعه پردازی
image processing U تصویر پردازی
ideation U اندیشه پردازی
file processing U پرونده پردازی
symbolism U نشان پردازی
rhythmization U نواخت پردازی
data processing U داده پردازی
phraseology U عبارت پردازی
tao U مسیر طبیعت
cycle of water U گردش اب در طبیعت
nature U طبیعت سرشت
earthiness U طبیعت خاکی
natures U طبیعت سرشت
naturalists U طبیعت شناس
naturalists U طبیعت گرا
naturalist U طبیعت گرا
hyperphysical U فوق طبیعت
hyperphyscal U مافوق طبیعت
hydraulic cycle U گردش اب در طبیعت
hu man nature U طبیعت انسانی
metaphsical U طبیعت حکمتی
gift of nature U هدیه طبیعت
gift of nature U نعمت طبیعت
freaks of nature U غرائب طبیعت
natural endowments U بخششهای طبیعت
naturalist U طبیعت شناس
landscape architecture U معماری طبیعت
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
against nature U مخالف طبیعت
Mother Nature U طبیعت مهربان
navigates U طبیعت ذات
navigating U طبیعت ذات
lusus naturae U غرابت طبیعت
navigate U طبیعت ذات
second nature U طبیعت ثانوی
lusus natarae U غرابت طبیعت
human nature U طبیعت انسان
navigated U طبیعت ذات
naturalism U طبیعت گرایی
still life U طبیعت بیجان
animality U طبیعت حیوانی
logomachy U بازی واژه پردازی
oratory U فن خطابه سخن پردازی
list processing langauge U زبان لیست پردازی
settings U گیرش صحنه پردازی
yarn U افسانه پردازی کردن
yarns U افسانه پردازی کردن
scientific data processing U داده پردازی علمی
versification U شاعری قافیه پردازی
fantasises U وهم پردازی کردن
fantasising U وهم پردازی کردن
fantasize U وهم پردازی کردن
fantasized U وهم پردازی کردن
fantasised U وهم پردازی کردن
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
multiprocessing system U سیستم چند پردازی
fantasizing U وهم پردازی کردن
fantasizes U وهم پردازی کردن
setting U گیرش صحنه پردازی
verbiage U درازگویی سخن پردازی
businedd data processing U داده پردازی تجاری
business data processing U داده پردازی تجاری
hypergnosia U نکته پردازی بیمارگون
data processing center U مرکز داده پردازی
hypergnosis U نکته پردازی بیمارگون
distributed data processing U داده پردازی توزیعی
dp manager U مدیر داده پردازی
edp manager U مدیرداده پردازی الکترونیکی
locutions U سبک عبارت پردازی
locution U سبک عبارت پردازی
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
naturalistic U مبنی بر طبیعت بازی
indemnification U تاوان پردازی جبران زیان
bribe U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
all nature looked green U طبیعت سراسر سبز بود
natural selection U فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
humanist U مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
fantasticality U طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
natural phenomena U حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
four forces of nature U چهار نیروی بنیادی طبیعت
metaphisical U مربوط به علم ماوراء طبیعت
She takes great care of her appearance U خیلی بسرو وضع خود می پردازی
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
denature U طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
Pre-Raphaelite U مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelites U مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
anthropogenic U مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
anthroposophy U علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
nature [of things] U سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
it occurs in nature as a gas U در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
naturalism U فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
earthliness U دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
metaphysically U از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrat U کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
desert U [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
physiocrats U اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
symbolizes U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolised U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
feminality U طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
remote batch processing U پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com