English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
all nature looked green U طبیعت سراسر سبز بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lusus natarae U بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae U بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
all along U سراسر
from top to toe U سراسر
throughout U سراسر
thoroughly U سراسر
entirely U سراسر
everywhere U در سراسر
through out U سراسر
the whole world U سراسر جهان
whole U همه سراسر
overwhelms U سراسر پوشاندن
overwhelmed U سراسر پوشاندن
all over the world U در سراسر جهان
all over winter U سراسر زمستان
quite U سراسر واقعا
to the quick U بی نهایت سراسر
overwhelm U سراسر پوشاندن
all the world over U در سراسر جهان
lift is full of troubles U زندگی را سراسر سختی است
oecumenical U جامع مشهوردر سراسر جهان
it is all a pretence U سراسر تظاهریا اشتباه کاری است
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
consubstantial U هم طبیعت
temperament U طبیعت
physios U طبیعت
natures U طبیعت
physio U طبیعت
nature U طبیعت
temperaments U طبیعت
Mother Nature U طبیعت
inclination U طبیعت
qualities U طبیعت
quality U طبیعت
tao U مسیر طبیعت
hu man nature U طبیعت انسانی
gift of nature U هدیه طبیعت
landscape architecture U معماری طبیعت
freaks of nature U غرائب طبیعت
gift of nature U نعمت طبیعت
hydraulic cycle U گردش اب در طبیعت
natural endowments U بخششهای طبیعت
metaphsical U طبیعت حکمتی
Mother Nature U طبیعت مهربان
lusus naturae U غرابت طبیعت
lusus natarae U غرابت طبیعت
hyperphysical U فوق طبیعت
hyperphyscal U مافوق طبیعت
earthiness U طبیعت خاکی
still life U طبیعت بیجان
second nature U طبیعت ثانوی
naturalism U طبیعت گرایی
navigating U طبیعت ذات
navigates U طبیعت ذات
naturalism U طبیعت پردازی
navigate U طبیعت ذات
nature U طبیعت سرشت
naturalist U طبیعت گرا
naturalists U طبیعت شناس
naturalist U طبیعت شناس
natures U طبیعت سرشت
human nature U طبیعت انسان
navigated U طبیعت ذات
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
cycle of water U گردش اب در طبیعت
naturalists U طبیعت گرا
against nature U مخالف طبیعت
animality U طبیعت حیوانی
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
naturalistic U مبنی بر طبیعت بازی
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
metaphisical U مربوط به علم ماوراء طبیعت
four forces of nature U چهار نیروی بنیادی طبیعت
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
fantasticality U طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
natural phenomena U حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
natural selection U فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
humanist U مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
Pre-Raphaelites U مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
naturalism U فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
nature [of things] U سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
Pre-Raphaelite U مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
denature U طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
anthroposophy U علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
it occurs in nature as a gas U در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
anthropogenic U مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
earthliness U دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
metaphysically U از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrat U کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
physiocrats U اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
desert U [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
feminality U طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com