English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hieromancy U طالع بینی ازروی قربانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
genethlilogy U طالع بینی
fortune telling U طالع بینی
astronomy U طالع بینی
astrology U طالع بینی
astrology U طالع بینی ستاره شناسی
astrologic U وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
astrologically U از روی علم نجوم یا طالع بینی
pessimistically U ازروی بد بینی
extrapolated U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolates U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolating U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolate U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
stereophotogrammetry U تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
genethliac U طالع بین طالع شناس
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
horoscope U طالع
emergent U طالع
horoscopes U طالع
evil starred U بد طالع
rising U طالع
horsecope U طالع
flukes U طالع
fortune U طالع
ill starred U بد طالع
fluke U طالع
fortunes U طالع
soothsayer U طالع بین
astrologer U طالع بین
fortune teller U طالع بین
fortune-tellers U طالع بین
fortune-teller U طالع بین
soothsaying U طالع بین
to cast a horoscope U طالع دیدن
ascendent U طالع اوج
genethliac U مربوط به طالع
rises U طالع شدن
astrologers U طالع بین
rise U طالع شدن
horoscope U طالع نما
horoscopes U طالع نما
chirography U طالع بین
septum U حفرههای بینی پره بینی
sacrificing U قربانی
mactation U قربانی
vicarious saccifice U قربانی
sacrifice U قربانی
sacrifices U قربانی
victims U قربانی
immolation U قربانی
sacrificed U قربانی
victim U قربانی
soothsay U طالع دیدن پیشگویی کردن
victimizes U قربانی کردن
victimized U قربانی کردن
victimize U قربانی کردن
sacriticer U قربانی کننده
victimization U قربانی کردن
victimising U قربانی کردن
victimises U قربانی کردن
sacrifice U قربانی کردن
victimised U قربانی کردن
offer a sacrifice U قربانی کردن
victimizing U قربانی کردن
sacrifices U قربانی کردن
talismans U نظر قربانی
victimology U قربانی شناسی
sacrificing U قربانی کردن
prey U طعمه قربانی
mascots U نظر قربانی
mascot U نظر قربانی
talisman U نظر قربانی
two bishops sacrifice U قربانی لاسکر
two bishops sacrifice U قربانی دو فیل
immolator U قربانی کننده
immolate U قربانی شدن
heave offering U قربانی افراشتنی
sacrificed U قربانی کردن
hecatomb U قربانی همگانی
hecatomb U قربانی صدگاو
self immolation U قربانی کردن خود
burnt sacrifice U قربانی سوخته یا سوختنی
sacrificial U فداکارانه وابسته به قربانی
sacrifices U قربانی کردن جانبازی
victimless crime U جرم بدون قربانی
sacrificing U قربانی کردن جانبازی
sacrificed U قربانی کردن جانبازی
sacrifice U قربانی کردن جانبازی
sacrifice U قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifices U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifices U قربانی برای شفاعت فداکاری
gambit U قربانی پیاده شطرنج در گشایش
he fell a v to his ambition U قربانی جاه طلبی خودشد
sacrifice U قربانی دادن فداکاری کردن
greek gift U قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
gambits U قربانی پیاده شطرنج در گشایش
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
sacrificing U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing U قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificed U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificed U قربانی برای شفاعت فداکاری
cannon fodder [soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed] U خوراک توپ [سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
from U ازروی
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
preponderantly U ازروی فضیلت
inconstantly U ازروی بی ثباتی
incontinently U ازروی بی عفتی
indecently U ازروی بی شرمی
indecisively U ازروی دو دلی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
inexactly U ازروی بی دقتی
insesately U ازروی بیحسی
insesately U ازروی بی عاطفگی
inexorably U ازروی سنگدلی
in the abstract U ازروی تجرید
immorally U از ازروی بد اخلاقی
headily U ازروی خودسری
heretically U ازروی فسادعقیده
irreverently U ازروی بی حرمتی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
inadequately U ازروی بی کفایتی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
dissolute U ازروی هرزگی
illy U ازروی بد خواهی
irefully U ازروی تندی
empirically U ازروی شارلاتانی
subtly U ازروی زیرکی
flippantly U ازروی سبکی
submissively U ازروی فروتنی
brotherly U ازروی دوستی
glaringly U ازروی خودنمائی
muddily U ازروی گیجی
courageously U ازروی جرات
inquisitively U ازروی کنجکاوی
irritably U ازروی تندمزاجی
irritably U ازروی تندی
childishly U ازروی بچگی
puerilely U ازروی بچگی
grammatically U ازروی دستور
ill naturedly U ازروی بد خویی
huffily U ازروی کج خلقی
huffily U ازروی زودرنجی
constantly U ازروی ثبات
to get off U برخاستن ازروی
joyfully U ازروی خوشحالی
irreligiously U ازروی بی دینی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
rakishly U ازروی هرزگی
mystically U ازروی تصوف
inefficiently U ازروی بی کفایتی
dizzily U ازروی گیجی
deridingly U ازروی ریشخند
equivocally U ازروی ایهام
surer U ازروی یقین
excursively U ازروی بی ترتیبی
experientially U ازروی تجربه
facetiously U ازروی شوخی
fatuously U ازروی بیشعوری
surest U ازروی یقین
crookedly U ازروی نادرستی
corruptly U ازروی تباهی
enterprisingly U ازروی توکل
emulously U ازروی هم چشمی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dissolutely U ازروی هرزگی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
disingenuously U ازروی تزویر
dishonorable U ازروی بی شرمی
disgustedly U ازروی بیزاری
discursively U ازروی استدلال
discontentedly U ازروی نارضایتی
sure U ازروی یقین
egotistically U ازروی خودبینی
contumaciously U ازروی سرکشی
contextually U ازروی قراین
constrainedly U ازروی اجبار
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
fractiously U ازروی کج خلقی
antagonistically U ازروی رقابت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com