English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be in demand U طالب داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aspirant U طالب
aspirants U طالب
warmongers U طالب جنگ
scientific U طالب علم
warmonger U طالب جنگ
wishful U طالب خواستار
emulous U رشک برنده طالب
It is much sought after خیلی طالب دارد.
applicant U تقاضا کننده طالب
applicants U تقاضا کننده طالب
fly by night U طالب سود انی
segregative U طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
monogyny U داشتن یک زن
possess U داشتن
intercommon U داشتن
bear U داشتن
bear U در بر داشتن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
to have possession of U داشتن
to possess U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
want U کم داشتن
wanted U کم داشتن
lackvt U کم داشتن
redolence U بو داشتن
doubt U شک داشتن
to be feverish U تب داشتن
to go hot U تب داشتن
relieve U داشتن
to have f. U تب داشتن
relieves U داشتن
relieving U داشتن
owns U داشتن
own U داشتن
owning U داشتن
possesses U داشتن
possessing U داشتن
to hold a meeting U داشتن
having U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
have U داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
owned U داشتن
lacks U کم داشتن
lacked U کم داشتن
lack U کم داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
liked U دوست داشتن
likes U دوست داشتن
to hold in contempt U سبک داشتن
deserve U استحقاق داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
implying U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
implies U دلالت داشتن
like U دوست داشتن
tolerating U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerate U طاقت داشتن
to have the pull of U برتری داشتن بر
to have in view U در نظر داشتن
believes U گمان داشتن
correspond U رابطه داشتن
mind U تصمیم داشتن
belongs U تعلق داشتن
belonged U تعلق داشتن
belong U تعلق داشتن
to hold in respect U محترم داشتن
to hold in reverence U محترم داشتن
to regard with reverence U محترم داشتن
possessing U در تصرف داشتن
mind U در نظر داشتن
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
believed U گمان داشتن
believe U گمان داشتن
liaising U بستگی داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaises U بستگی داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaised U بستگی داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaise U بستگی داشتن
liaise U رابطه داشتن
possesses U در تصرف داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
desire U میل داشتن
desires U میل داشتن
desiring U میل داشتن
declare U افهار داشتن
to fondle to the heart U گرامی داشتن
to get the wind up U بیم داشتن
to give support to U نگاه داشتن
declaring U افهار داشتن
to hang up U نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
sending U گسیل داشتن
represents U نمایندگی داشتن
varies U فرق داشتن
to bring good luck U شگون داشتن
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
contested U اعتراض داشتن بر
contest U اعتراض داشتن بر
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
adjudge مقرر داشتن
to drive at U قصد داشتن از
vary U فرق داشتن
to drive at U توجه داشتن به
to have an steem for U محترم داشتن
hears U خبر داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
hungered U اشتیاق داشتن
hunger U اشتیاق داشتن
valuing U گرامی داشتن
values U گرامی داشتن
value U گرامی داشتن
contradict U تناقض داشتن با
may U امکان داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
hungering U اشتیاق داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
hear U خبر داشتن
abominating U تنفر داشتن
abominates U تنفر داشتن
abominated U تنفر داشتن
thirst U اشتیاق داشتن
abominate U تنفر داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
hungers U اشتیاق داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
to have in stock U موجود داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
expect U چشم داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
to owe one a grudge U با کسی لج داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
to run on U ادامه داشتن
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
expected U چشم داشتن
to lock out U نگاه داشتن
expecting U چشم داشتن
to lay by the heels U باز داشتن
retaining U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart U رنجه داشتن
expects U چشم داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com