Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
del credere
U
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
price taker
U
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
ex works
U
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
discount register
U
دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
ex quay
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
free on rail
U
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
c.i.f.
U
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
delivered duty paid
U
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
to be valid
U
معتبر بودن
hold good
U
معتبر بودن
to hold water
U
معتبر بودن
to count
[as]
U
معتبر بودن
dow
U
معتبر بودن
particular lien
U
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
validity
U
نفوذ قوت قانونی معتبر بودن
caveat venditor
U
ملتفت بودن فروشنده
validation
U
بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
fire fighting
U
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
to stick together
U
نسبت بیکدیگروفادار بودن
to be kind to...
U
مهربان بودن نسبت به ....
vendors
U
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor
U
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
to be incredulous of anything
U
نسبت به چیزی شکاک بودن
to think highliy of any one
U
نسبت بکسی خوش بین بودن
to be out of all proportion to something
U
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
case sensitive
U
حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
case sensitive search
U
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
pecuniary liability
U
ضمانت ضمانت جبران خسارت
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
vendee
U
خریدار
customer
U
خریدار
shopper
U
خریدار
vendees
U
خریدار ها
shoppers
U
خریدار
alienee
U
خریدار
offeree
U
خریدار
shopper
U
خریدار
purchaser
U
خریدار
buyer
U
خریدار
buyers
U
خریدار ها
vendee
U
خریدار
purchasers
U
خریدار ها
shoppers
U
خریدار ها
bargainee
U
خریدار
buyers
U
خریدار
buyer
U
خریدار
customers
U
خریدار
purchaser
U
خریدار
purchasers
U
خریدار
well-thought-of
U
معتبر
well thought of
U
معتبر
trusty
U
معتبر
fiduciary
U
معتبر
inviolate
U
معتبر
authentic
U
معتبر
standing
U
معتبر
authoritative
U
معتبر
liable
U
معتبر
substantial
U
معتبر
credible
U
معتبر
creditable
U
معتبر
responsible
U
معتبر
creditor
U
معتبر
valid
U
معتبر
of good standing
U
معتبر
of reputation
U
معتبر
authentical
U
معتبر
salvager
U
خریدار اسقاط
marginal buyer
U
خریدار نهائی
caveat emptor
U
اخطار به خریدار
producer buyer
U
خریدار صنعتی
accrediting
U
معتبر شناختن
validates
U
معتبر ساختن
faithworthy
U
امین معتبر
accredited
U
مجاز معتبر
accredits
U
معتبر شناختن
validating
U
معتبر ساختن
good and svfficient bail
U
ضامن معتبر
accredit
U
معتبر شناختن
man of credit
U
شخص معتبر
validated
U
معتبر ساختن
hard currencies
U
ارز معتبر
validate
U
معتبر ساختن
man of crdit
U
شخص معتبر
good
U
پاک معتبر
valid assumptions
U
فروض معتبر
mace greff
U
خریدار اجناس مسروقه
receiver of stolen goods
U
خریدار مال مسروقه
spoilsman
U
خریدار غنائم جنگی
tout
U
خریدار پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
swagman
U
خریدار مال دزدی
touted
U
خریدار پیدا کردن
bona fide purchaser
U
خریدار با حسن نیت
on approval
U
مشروط به رضایت خریدار
touts
U
خریدار پیدا کردن
reliable
U
معتبر قابل اتکا
validation
U
تایید معتبر سازی
reputably
U
بطور معتبر یا مشهور
brokerage
U
حق العمل
commissions
U
حق العمل
premiums
U
حق العمل
premium
U
حق العمل
commission fee
U
حق العمل
brokage
U
حق العمل
commission
U
حق العمل
commissioning
U
حق العمل
factorage
U
حق العمل
buyer's market
U
بازار مناسب برای خریدار
accredit
U
معتبر ساختن اختیار دادن
not valid abroad
U
در خارج
[از کشور]
معتبر نیست
accrediting
U
معتبر ساختن اختیار دادن
accredits
U
معتبر ساختن اختیار دادن
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
credible
<adj.>
U
قابل اعتبار
[معتبر]
[اقتصاد]
to keep an oath inviolate
U
معتبر نگه داشتن سوگند
time out
U
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
respond
U
عکس العمل
reactive effect
U
عکس العمل
resilient
U
عکس العمل
responded
U
عکس العمل
responds
U
عکس العمل
factorage
U
حق العمل کاری
reflex force
U
فشارعکس العمل
prompts
U
عکس العمل
prompted
U
عکس العمل
prompt
U
عکس العمل
reactions
U
عکس العمل
rough and ready
U
سریع العمل
commissioner
U
حق العمل کار
factor
U
حق العمل کار
commission agent
U
حق العمل کار
reactional
U
عکس العمل
commissioners
U
حق العمل کار
factors
U
حق العمل کار
reaction
U
عکس العمل
trade discount
U
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
reactor
U
عامل عکس العمل
pseudoinstruction
U
شبه دستور العمل
reflexology
U
عکس العمل شناسی
coefficient of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
reactors
U
عامل عکس العمل
retaliation
U
عکس العمل متقابل
reflexes
U
عکس العمل غیرارادی
on commission
U
بطورحق العمل کاری
latency
U
دوره عکس العمل
n address instruction
U
دستور العمل با N نشانی
reflex
U
عکس العمل غیرارادی
immediate action
U
عکس العمل فوری
response
U
عکس العمل به دلیلی
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
commission
U
حق العمل مامور شدن
responses
U
عکس العمل به دلیلی
rapid
U
سریع العمل چابک
reaction
U
انفعال عکس العمل
armature reaction
U
عکس العمل ارمیچر
repercussion
U
عکس العمل واکنش
reaction curve
U
منحنی عکس العمل
reflex force
U
نیروی عکس العمل
reaction force
U
نیروی عکس العمل
commissions
U
حق العمل مامور شدن
factor
U
حق العمل کار نماینده
reaction time
U
زمان عکس العمل
reaction equation
U
معادله عکس العمل
background count
U
عکس العمل تشعشع
modulus of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
factors
U
حق العمل کار نماینده
reactions
U
انفعال عکس العمل
transfer instruction
U
دستور العمل انتقال
interaction
U
عکس العمل متقابل
europatents
U
اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
reacts
U
عکس العمل نشان دادن
reaction of support
U
عکس العمل تکیه گاه
reacting
U
عکس العمل نشان دادن
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returned
U
مراجعت کردن عکس العمل
return
U
مراجعت کردن عکس العمل
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
returning
U
مراجعت کردن عکس العمل
returns
U
مراجعت کردن عکس العمل
react
U
عکس العمل نشان دادن
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reacted
U
عکس العمل نشان دادن
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
range
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranged
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranges
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
receiver
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com