Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coefficient
U
ضریب تاثیر
coefficients
U
ضریب تاثیر
influence value
U
ضریب تاثیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ballistic coefficient
U
ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
Other Matches
modulus of elasticity
U
ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
attenuation factor
U
ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
availability factor
U
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
convergence factor
U
ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant
U
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor
U
ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics
U
مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
biquinary notation
U
دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
partition coefficient
U
ضریب توزیع ضریب تقسیم
factor of safety
U
ضریب تامین ضریب اطمینان
gini coefficient
U
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
scale factor
U
ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
slice
U
ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slices
U
ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
impressiveness
U
تاثیر
sensation
U
تاثیر
sensations
U
تاثیر
influx
U
تاثیر
influence line
U
خط تاثیر
influxes
U
تاثیر
influence
U
تاثیر
influenced
U
تاثیر
influences
U
تاثیر
effectiveness
U
تاثیر
influencing
U
تاثیر
efficacy
U
تاثیر
adaphorous
U
بی تاثیر
forcibly
U
با تاثیر
forcefulness
U
تاثیر
semplice
U
بی تاثیر
hank
U
تاثیر
hanks
U
تاثیر
affection
U
تاثیر
effect
U
تاثیر
effected
U
تاثیر
effecting
U
تاثیر
influencing
U
تاثیر کردن بر
impressed
U
تاثیر کردن بر
impresses
U
تاثیر کردن بر
aerated
U
در تحت تاثیر
aerates
U
در تحت تاثیر
impressing
U
تاثیر کردن بر
influences
U
تاثیر کردن بر
efficiency
U
درجه تاثیر
aerate
U
در تحت تاثیر
affected
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
efficacy
U
درجه تاثیر
concerned
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
impress
U
تاثیر کردن بر
influenced
U
تاثیر کردن بر
bear
U
تاثیر داشتن
impressional
U
تاثیر کننده
impressionability
U
تاثیر پذیری
wallydraigle
U
تاثیر پذیر
impressible
U
تاثیر پذیر
afair
U
تاثیر کردن
radius of influence
U
شعاع تاثیر
field effect
U
با تاثیر میدانی
efficacity
U
تاثیر سودمندی
efficacity
U
درجه تاثیر
size effect
U
تاثیر اندازه
bears
U
تاثیر داشتن
after-effect
U
تاثیر بعدی
after-effects
U
تاثیر بعدی
influence
U
تاثیر کردن بر
aerating
U
در تحت تاثیر
effectiveness
U
تاثیر بخشی
effectiveness
U
میزان تاثیر
make an impression
U
تاثیر گذاشتن
influence value
U
ارزش تاثیر
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
touched
U
تحت تاثیر
inductive influence
U
تاثیر القائی
counteracts
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressed
U
: تحت تاثیر قراردادن
impresses
U
: تحت تاثیر قراردادن
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
without prejudice
U
بدون تاثیر به اینده
impressing
U
: تحت تاثیر قراردادن
counteract
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
bacterization
U
تحت تاثیر باکتری
impress
U
: تحت تاثیر قراردادن
edaphic
U
تحت تاثیر خاک
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
insalutary
U
تاثیر روحی بد اب و هوا
alcoholism
U
تاثیر الکل در مزاج
action
U
تاثیر اثر جنگ
actions
U
تاثیر اثر جنگ
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
react
U
تحت تاثیر واقع شدن
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
cost effectiveness analysis
U
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
reacted
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacting
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacts
U
تحت تاثیر واقع شدن
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
affected
U
تحت تاثیر واقع شده
infusive
U
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
imported
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
import
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
photothropism
U
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
alcoholize
U
تحت تاثیر الکل دراوردن
to be i. with an idea
U
فکری در کسی تاثیر نمودن
unbiased
U
تحت تاثیر واقع نشده
austral
U
تحت تاثیر باد جنوبی
weather worn
U
تحت تاثیر هوا در امده
like water off a duck's back
<idiom>
U
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
bacterize
U
تحت تاثیر باکتری قراردادن
vulcanization
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
photo electric
U
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
impressionability
U
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
electrified
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
to impinge on something
U
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
electrify
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
consumer appeal
U
تاثیر محصول روی مصرف کننده
mountains influnce climate
U
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
bias
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
biases
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
actinic
U
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
public image
U
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
proselytism
U
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
volcanize
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
like hell
<idiom>
U
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
hall effect
U
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
induce
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
geotropism
U
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
propagate
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induces
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagates
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
How do you think the changes will affect you?
U
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
advection
U
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
nunc pro tunc
U
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
electro magnet
U
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resists
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resist
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating
U
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
impedance
U
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
flow diagram
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
real time
U
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
modulus
U
ضریب
phi coefficient
U
ضریب فی
ratios
U
ضریب
factor
U
ضریب
ratio
U
ضریب
modules
U
ضریب
module
U
ضریب
factors
U
ضریب
coefficients
U
ضریب
coefficient
U
ضریب
logical
U
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
common nuisance
U
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
lag coefficient
U
ضریب تاخیر
batter
U
ضریب زاویه
kill factor
U
ضریب کشندگی
kill factor
U
ضریب تلفات
mixing coefficient
U
ضریب اختلاط
enhancement factor
U
ضریب تشدید
expansion coefficient
U
ضریب انبساط
index of refraction
U
ضریب شکست
interefernce factor
U
ضریب پارازیت
integral action factor
U
ضریب انتگرال
luminous efficiency
U
ضریب روشنایی
lagragne multiplier
U
ضریب لاگرانژ
peak factor
U
ضریب اوج
luminosity factor
U
ضریب درخشندگی
eta coefficient
U
ضریب اتا
loss factor
U
ضریب اتلاف
imaginary figure
U
ضریب موهومی
load factor
U
ضریب نیرو
load factor
U
ضریب بار
liquidity ratio
U
ضریب نقدینگی
lift coefficient
U
ضریب برا
error term
U
ضریب خطا
magnification ratio
U
ضریب تقویت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com