Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
smack
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
smacks
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pierce the block
U
ابشار محکم غیرقابل دفاع
smash
U
ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
smashes
U
ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
belt
U
ضربه محکم
belted
U
ضربه محکم
belts
U
ضربه محکم
kill shot
U
ضربه محکم
tee off
U
ضربه محکم
creamed
U
ضربه محکم به توپ
knap
U
: ضربه محکم وناگهانی
lace
U
ضربه محکم به توپ
laces
U
ضربه محکم به توپ
creams
U
ضربه محکم به توپ
cream
U
ضربه محکم به توپ
creaming
U
ضربه محکم به توپ
tap
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
swing
U
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
tapping
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
swings
U
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
put away
U
ضربه محکم از بالای سر حذف حریف اسمش
to rifle the ball into the goal
U
با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
slap shot
U
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
braced
U
بابست محکم کردن محکم بستن
brace
U
بابست محکم کردن محکم بستن
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
overhand
U
ابشار
cascading
U
ابشار
falls
U
ابشار
dunked
U
ابشار
cataract
U
مه ابشار
cataracts
U
مه ابشار
waterfall
U
ابشار
waterfalls
U
ابشار
dunk
U
ابشار
dunking
U
ابشار
dunks
U
ابشار
cascade
U
ابشار
cascaded
U
ابشار
cascades
U
ابشار
fall
U
ابشار
overhead
U
ابشار
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
cataract
U
ابشار بزرگ
submerged fall
U
ابشار مستغرق
cataracts
U
ابشار بزرگ
niagara nexus
U
ابشار سیل
vertical drop
U
ابشار قائم
barrel drop
U
ابشار لولهای
cascade
U
ابشار کوچک
cascades
U
ابشار کوچک
cascading
U
ابشار کوچک
cascaded
U
ابشار کوچک
lin
U
ابشار پرتگاه
linn
U
ابشار پرتگاه
electron cascade
U
ابشار الکترونی
stepped fall
U
ابشار پلکانی
icefall
U
ابشار یخی
inclined fall
U
ابشار شیبدار
cascaded
U
بشکل ابشار ریختن
stuff
U
ابشار در حلقه بسکتبال
cascading
U
بشکل ابشار ریختن
cascades
U
بشکل ابشار ریختن
cascade
U
بشکل ابشار ریختن
syphon well drop
U
ابشار با چاهک و لوله
blocked
U
دفاع در مقابل ابشار
block
U
دفاع در مقابل ابشار
spike over the block
U
ابشار از بالای دفاع
blocks
U
دفاع در مقابل ابشار
toss ball against a wall
U
تمرین ابشار با دیوار
impluse voltage cascade
U
ابشار فشار ضربهای
niagara
U
رودخانه و ابشار نیاگارا
stuffs
U
ابشار در حلقه بسکتبال
check and drop structure
U
ابشار تنظیم سطح اب
stuffed
U
ابشار در حلقه بسکتبال
glasic type drop
U
ابشار شیب دار
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
spike past the block
U
ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
put away
U
ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
season
U
هنگام
terming
U
هنگام
nightfall
U
شب هنگام
time
U
هنگام
at dark
U
هنگام شب
during
U
هنگام
night time
U
هنگام شب
night-time
U
هنگام شب
moments
U
هنگام
termed
U
هنگام
term
U
هنگام
timed
U
هنگام
times
U
هنگام
oestrum
U
هنگام
moment
U
هنگام
at night
U
شب هنگام
nighttide
U
شب هنگام
night tide
U
هنگام شب
at nightfall
U
شب هنگام
night season
U
شب هنگام
seasons
U
هنگام
seasoned
U
هنگام
night season
U
هنگام شب
at the same moment
U
در آن هنگام
gamut
U
هنگام
teatime
U
هنگام چای
summertime
U
هنگام تابستان
wintertime
U
هنگام زمستان
at mess
U
هنگام خوردن
at one's leisure
U
هنگام فراغت
in
U
درفرف هنگام
in-
U
درفرف هنگام
translate time
U
هنگام ترجمه
daytime
U
هنگام روز
binding time
U
هنگام انقیاد
at noon
U
هنگام فهر
daytide
U
هنگام روز
playtime
U
هنگام بازی
to die in harness
U
هنگام کار
spring time
U
هنگام بهار
dusk
U
هنگام غروب
inprocess
U
هنگام کار
in case of emergency
U
هنگام اضطرار
compile time
U
هنگام همگردانی
meal time
U
هنگام غذاخوری
updates
U
به هنگام دراوردن
updated
U
به هنگام دراوردن
update
U
به هنگام دراوردن
on seeing him
U
هنگام دیدن او
on occasion
U
هنگام لزوم
hexachord
U
هنگام شش بردهای
execution time
U
هنگام اجرا
on arrival
U
هنگام ورود
when entering
U
هنگام ورود
hard times
U
هنگام تنگدستی
here's to you
U
هنگام نوشیدن
tightly
U
محکم
to hold fast
U
محکم
adamantine
U
محکم
well set
U
محکم
taut
U
محکم
deep-set
U
محکم
steadied
U
محکم
four-square
U
محکم
pucka
U
محکم
kill
U
محکم
kills
U
محکم
tightly-
U
محکم
tight coupling
U
محکم
solids
U
محکم
chock
U
محکم
tough
U
محکم
tougher
U
محکم
definite
U
محکم
i have a secure grasp of it
U
محکم
toughest
U
محکم
buffs
U
محکم
buff
U
محکم
tenacious
U
محکم
pukka
U
محکم
foursquare
U
محکم
consolidated
U
محکم
decisive
U
محکم
solid
U
محکم
rigid
U
محکم
tighter
U
محکم
tight
U
محکم
definite
<adj.>
U
محکم
frozen
U
محکم
tightest
U
محکم
secures
U
محکم
sturdier
U
محکم
sturdiest
U
محکم
sturdy
U
محکم
steadying
U
محکم
steady
U
محکم
steadiest
U
محکم
steadies
U
محکم
secure
U
محکم
undeviating
<adj.>
U
محکم
unswerving
<adj.>
U
محکم
stables
U
محکم
stable
U
محکم
d. wish
U
خواهش هنگام مردن
it puckered up in sewing
U
هنگام دوختن جمع شد
in the case of traffic jam
[congestion]
U
هنگام راهبندان سنگین
ortive
U
وابسته به هنگام طلوع
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com