Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lollipop
U
ضربه اسان
lollipops
U
ضربه اسان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
collar
U
کسب اسان امتیاز ضربه
collars
U
کسب اسان امتیاز ضربه
kickable
U
اسان برای ضربه زدن با پا
Other Matches
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
potties
U
اسان
straightforward
U
اسان
cushier
U
اسان
easiest
U
اسان
cushiest
U
اسان
easy
U
اسان
facile
U
اسان
degage
U
اسان
duck soup
U
اسان
simple
U
اسان
simpler
U
اسان
potty
U
اسان
simplest
U
اسان
cushy
U
اسان
eath
U
اسان
easygoing
U
اسان
easier
U
اسان
to roll by
U
اسان رفتن
to roll on
U
اسان رفتن
to ease off
U
اسان شدن
permissive
U
اسان گیر
easygoing
U
اسان گیر
laxity
U
اسان گیری
light handed
U
اسان راحت
to sweep past
U
اسان رفتن
soft loan
U
وام اسان
facilitates
U
اسان کردن
facilitated
U
اسان کردن
facilitate
U
اسان کردن
lenient
U
اسان گیر
soft loans
U
وام اسان
euthanasia
U
مرگ اسان
easier
U
پاس اسان
facilitating
U
اسان کردن
easy
U
پاس اسان
easiest
U
پاس اسان
permissiveness
U
اسان گیری
glide
U
سریدن اسان رفتن
in orders to make it easiter
U
برای اسان تر کردن ان
royal road
U
اسان ترین راه
glides
U
سریدن اسان رفتن
duck soup
U
کار اسان وسهل
leniency
U
اسان گیری ارفاق
glided
U
سریدن اسان رفتن
cushily
U
اسان وبی دردسر
to take it easy
U
کار را اسان گرفتن
happy go lucky
U
اسان گذران بیمار
it is very easily done
U
بسیار اسان انجام میگیرد
laughter
U
مسابقه اسان برای بردن
it promisews to be easy
U
چنین مینماید که اسان است
it promisews to be easy
U
امید میرود اسان باشد
in orders that it may beeasier
U
برای اینکه اسان تر شود
chippie
U
پرتاب اسان از زیر سبد
mobility
U
انتقال اسان منابع تولید
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
nothing great is easy
U
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
holeable
U
گوی اسان برای به سوراخ انداختن
pie alley
U
مسیر اسان برای گوی اندازی
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
friendliness
U
میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry
U
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
cheesecakes
U
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecake
U
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
break the wind
U
در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
down line processor
U
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
pedrail
U
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
setl
U
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
ten key pad
U
مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
smalltalk
U
یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
simplifying
U
اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies
U
اسان تر کردن مختصر کردن
simplify
U
اسان تر کردن مختصر کردن
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
impact
U
ضربه
strikeless
U
بی ضربه
kicking
U
ضربه با پا
hack
U
ضربه
butt joint
U
ضربه
kicked
U
ضربه
impacts
U
ضربه
kicked
U
ضربه با پا
bonks
U
ضربه بر سر
slugger
U
ضربه زن
bonked
U
ضربه بر سر
bonk
U
ضربه بر سر
head
U
ضربه با سر
bonking
U
ضربه بر سر
double kick
U
دو ضربه پی در پی
yee jupkki
U
ضربه پا
sole kick
U
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
U
ضربه با کف پا
sole trap
U
ضربه با کف پا
kick
U
ضربه با پا
hacks
U
ضربه
hacked
U
ضربه
kick
U
ضربه
left
U
ضربه چپ
kicking
U
ضربه
thudded
U
ضربه
tit
U
ضربه
tits
U
ضربه
pops
U
ضربه
popped
U
ضربه
push
U
ضربه
thuds
U
ضربه
pushed
U
ضربه
thudding
U
ضربه
pushes
U
ضربه
thud
U
ضربه
pulse
U
ضربه
pulsed
U
ضربه
brunt
U
ضربه
collisions
U
ضربه
flap
U
ضربه
flapped
U
ضربه
kicks
U
ضربه با پا
kicks
U
ضربه
impulse
U
ضربه
impulses
U
ضربه
antiknock
U
ضد ضربه
whang
U
ضربه
flaps
U
ضربه
pop
U
ضربه
shocked
U
ضربه
shock proof
U
ضد ضربه
stroked
U
ضربه
impluse
U
ضربه
strokes
U
ضربه
collision
U
ضربه
stroke
U
ضربه
shocks
U
ضربه
shock
U
ضربه
blow
U
ضربه
blows
U
ضربه
interrupter
U
ضربه گر
mishit
U
ضربه بد
shots
U
ضربه
shot
U
ضربه
butting
U
ضربه با سر
surge
U
ضربه
surged
U
ضربه
surges
U
ضربه
shockproof
U
ضد ضربه
stroking
U
ضربه
lashed
U
ضربه شلاق
lashed
U
ضربه مژگان
lash
U
ضربه شلاق
hammers
U
ضربه زدن
tossing
U
ضربه بلند
tosses
U
ضربه بلند
lash
U
ضربه مژگان
belts
U
ضربه محکم
deliver
U
ضربه زدن
dubs
U
ضربه کم جان
hammer
U
ضربه زدن
belted
U
ضربه محکم
yoko geri
U
ضربه به پهلو
belt
U
ضربه محکم
dubbed
U
ضربه کم جان
dub
U
ضربه کم جان
ushiro geri
U
ضربه پا به پشت
delivers
U
ضربه زدن
concussion
U
ضربه مغزی
tossed
U
ضربه بلند
yeop chagi
U
ضربه با بغل پا
slash
U
ضربه سریع
jolt
U
تکان ضربه
jolted
U
تکان ضربه
jolting
U
تکان ضربه
POW
U
صدای ضربه
POWs
U
صدای ضربه
To receive a blow.
U
ضربه خوردن
yohan nukite
U
ضربه با انگشتان
slashed
U
ضربه سریع
hit lists
U
فهرست ضربه
hit list
U
فهرست ضربه
blast
U
ضربه انفجار
fall
U
ضربه فنی
picky
U
ضربه زننده
pickiest
U
ضربه زننده
pickier
U
ضربه زننده
slashes
U
ضربه سریع
knocks
U
ضربه زدن
knocked
U
ضربه زدن
toss
U
ضربه بلند
knock
U
ضربه زدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com