English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
repost U ضربت متقابل و تند پاسخ تند و اماده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ripostes U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposte U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposted U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposting U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
countering U ضربت متقابل
counter U ضربت متقابل
countered U ضربت متقابل
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance U اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shocked U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
whack U صدای ضربت ضربت
whacks U صدای ضربت ضربت
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
interactive U متقابل
opposed U متقابل
interactional U متقابل
mutual U متقابل
reciprocal U متقابل
countering U متقابل
countered U متقابل
correspounding U متقابل
counter U متقابل
opposing U متقابل
polar U متقابل
reciprocative U متقابل
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
mutual conductance U رسانایی متقابل
transconductance U رسانایی متقابل
opposite phase U فاز متقابل
counterpoise U سیم متقابل
eclipsed form U شکل متقابل
crosstalk U مکالمه متقابل
grid anode transconductance U رسانایی متقابل
cross reference U مراجعه متقابل
countervailing credit U اعتبار متقابل
counterwork U عمل متقابل
cross action U دعوی متقابل
cross bill U شکایت متقابل
cross feed U خورد متقابل
cross index U شاخص متقابل
cross purpose U قصد متقابل
crossecheck U بررسی متقابل
harmonic mean U اعداد متقابل
counterrevolution U انقلاب متقابل
intervisibility U دید متقابل
iteraction U عمل متقابل
logrolling U همکاری متقابل
m U القاگری متقابل
mutual characteristic U مشخصه متقابل
transfer characteristic U مشخصه متقابل
mutual consistency U سازگاری متقابل
mutual energy U انرژی متقابل
mutual relationship U رابطه متقابل
mutual inductance U القاگری متقابل
interrelation U رابطه متقابل
inter play U اثر متقابل
interaction curve U خم کنش متقابل
mutual assistance U کمک متقابل
interplay U اثر متقابل
reciprocation U عمل متقابل
reciprocal trading U مبادله متقابل
mutual terms U شرایط متقابل
intercorrelation U همبستگی متقابل
interdependency U اتکاء متقابل
mutual induction U القای متقابل
counterpoise U وزنه متقابل
proportional U متقابل یا هماهنگ
interdependence U اتکاء متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
cross-check U بررسی متقابل
cross check U بررسی متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
cross-references U ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
interdependence U وابستگی متقابل
counter fire U اتش متقابل
counteraction U اقدام متقابل
antitype U نوع متقابل
back pressure U فشار متقابل
counter propaganda U تبلیغ متقابل
reciprocity U عمل متقابل
retaliation U عمل متقابل
counter attraction U کشش متقابل
counter claim U دعوی متقابل
counter credit U اعتبار متقابل
counter current U جریان متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
cross reference U ارجاع متقابل
interaction U عمل متقابل
interaction U کنش متقابل
interaction U اثر متقابل
counterclaim U ادعای متقابل
counterclaim U دعوی متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
countermeasures U اقدامات متقابل
countermine U توط ئه متقابل
counterclaim U دعوای متقابل
counter gambit U گامبی متقابل
mutual U متقابل یا متقابله
counter offensive U پدافند متقابل
counter offensive U حمله متقابل
counter offer U پیشنهاد متقابل
counter offer U عرضه متقابل
counter purchase U خرید متقابل
counter trade U تجارت متقابل
counter transference U انتقال متقابل
counterattack U حمله متقابل
counterbid U پیشنهاد متقابل
counterpawn U پیاده متقابل
counter-measure U اقدام متقابل
recrimination U اتهام متقابل
recriminations U تهمت متقابل
set off U دعوی متقابل
recriminations U اتهام متقابل
reciprocal U متقابل معکوس
transinformation U اگاهی متقابل
recrimination U تهمت متقابل
reciprocal U عمل متقابل
counter-measures U اقدام متقابل
riposting U ضربه متقابل زدن
counteracts U عمل متقابل کردن
ripostes U ضربه متقابل زدن
riposted U ضربه متقابل زدن
greco counter gambit U گامبی متقابل گرکو
intervisibility U قابلیت دید متقابل
riposte U ضربه متقابل زدن
intract U عمل متقابل کردن
retorts U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
counteract U عمل متقابل کردن
retaliation U عکس العمل متقابل
rebuttal U عمل متقابل پس زنی
rebuttals U عمل متقابل پس زنی
rebutting U جواب متقابل دادن
rebutted U جواب متقابل دادن
rebuts U جواب متقابل دادن
rebut U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل دادن
counteracting U عمل متقابل کردن
counteracted U عمل متقابل کردن
differential field winding U سیمپیچ اهنربایی متقابل
counter current principle U اصول جریان متقابل
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
counterattack U حمله متقابل کردن
visual interaction U کنش متقابل بصری
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
coefficient of mutual induction U ضریب القای متقابل
compensation trading U داد و ستد متقابل
counter purchase U داد وستد متقابل
conversion transconductance U رسانایی متقابل وارون
repost U ضربه متقابل زدن
internecine U کشتار متقابل قاتل
interaction U عکس العمل متقابل
social interaction U کنش متقابل اجتماعی
benoni counter gambit U گامبی متقابل بنونی
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
cross fire U اتش گلوله متقابل
counterplay U بازی شطرنج متقابل
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
crossfertilize U لقاح متقابل کردن
counter charge U دعوی متقابل در امر جزایی
unrequited U بدون تلافی یا عمل متقابل
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
countermine U با دسیسه متقابل خنثی کردن
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
queen's pawn counter gambit U گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com