English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take on <idiom> U ضبط کردن،بارگیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
globe U کروی کردن
globe U گرد کردن
globes U کروی کردن
globes U گرد کردن
lord U ملاک حکمروایی کردن
lord U مانند لردرفتار کردن
lords U ملاک حکمروایی کردن
lords U مانند لردرفتار کردن
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
steadied U استوار یامحکم کردن
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
steadies U استوار یامحکم کردن
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest U استوار یامحکم کردن
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
steady U استوار یامحکم کردن
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
steadying U استوار یامحکم کردن
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
click U صدا کردن
click U گیر کردن قرقره ماهیگیری
click U زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked U صدا کردن
clicked U گیر کردن قرقره ماهیگیری
clicked U زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicks U صدا کردن
clicks U گیر کردن قرقره ماهیگیری
clicks U زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
invoice U صورت کردن
invoiced U صورت کردن
invoices U صورت کردن
invoicing U صورت کردن
haze U متوحش کردن زدن
haze U سرزنش کردن
veer U شل کردن طناب
veered U شل کردن طناب
veers U شل کردن طناب
heart U تشجیع کردن
hearts U تشجیع کردن
warehouse U انبار کردن مخزن
warehouse U انبار کردن
warehouses U انبار کردن مخزن
warehouses U انبار کردن
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
syllable U هجابندی کردن
syllables U هجابندی کردن
proportionate U فراخور متناسب کردن
alignment U هم محور کردن
alignments U هم محور کردن
pat U نوازش کردن
pats U نوازش کردن
patted U نوازش کردن
patting U نوازش کردن
write U تالیف کردن
write U تحریر کردن
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write U کسر کردن
write U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes U تالیف کردن
writes U تحریر کردن
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
writes U کسر کردن
writes U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
writes U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
receive U دریافت کردن
receive U پذیرایی کردن از
receive U وصول کردن
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives U دریافت کردن
receives U پذیرایی کردن از
receives U وصول کردن
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
lope U جست وخیز کردن
loped U جست وخیز کردن
lopes U جست وخیز کردن
loping U جست وخیز کردن
girdle U حلقه احاطه کردن
girdle U احاطه کردن
girdled U حلقه احاطه کردن
girdled U احاطه کردن
girdles U حلقه احاطه کردن
girdles U احاطه کردن
girdling U حلقه احاطه کردن
girdling U احاطه کردن
bandage U نواربندی کردن
bandaged U نواربندی کردن
Other Matches
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
preload loading U بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
lade U بارگیری کردن خالی کردن
stowed U بارگیری کردن
stowing U بارگیری کردن
stow U بارگیری کردن
loads U بارگیری کردن
load U بارگیری کردن
stows U بارگیری کردن
stevedores U بارگیری وباراندازی کردن
stevedore U بارگیری وباراندازی کردن
port U شراب شیرین بارگیری کردن
lading U بارگیری عمل بار کردن
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
wet storage U بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
endurance loading U بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
combat loading U بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
embarkation order U دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
stowage U بارگیری
loading bridge U پل بارگیری
charging U بارگیری
burdening U بارگیری
loading U بارگیری
material handling bridge U پل بارگیری
well deck U پل بارگیری
shipping U بارگیری
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
pallete U کفه بارگیری
loading point U نقطه بارگیری
stowage U بارگیری و باراندازی
well deck U عرشه بارگیری
laden U بارگیری شده
quays U سکوی بارگیری
bucket charging U بارگیری با سطل
loading U فرفیت بارگیری
plimsol mark U علایم بارگیری
charging wharf U اسکله بارگیری
loads U فرفیت بارگیری
pre loading U بارگیری اولیه
point of loading U نقطه بارگیری
deadweight U تناژ بارگیری
charging crane U جرثقیل بارگیری
charging car U واگن بارگیری
Loading and unloading. U بارگیری وتخلیه
embarkation area U محوطه بارگیری
pallets U کفه بارگیری
embarkation table U جدول بارگیری
on berth U ناوحاضربه بارگیری
commercial loading U بارگیری تجارتی
loading facilities U وسایل بارگیری
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
load U فرفیت بارگیری
loads U بارگیری مهمات
charging berth U اسکله بارگیری
load U بارگیری مهمات
magnetic loading U بارگیری مغناطیسی
download U بارگیری پایین
loading apron U نوار بارگیری
accumulator charge U بارگیری اکومولاتور
loading bucket U سطل بارگیری
aprons U محوطه بارگیری
loading chart U جدول بارگیری
loading diagram U دیاگرام بارگیری
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
loading rack U سکوی بارگیری
pallet U کفه بارگیری
loading scale U مقیاس بارگیری
loading site U سکوی بارگیری
loading site U محل بارگیری
loading station U ایستگاه بارگیری
loading table U جدول بارگیری
loading time U زمان بارگیری
frequency loading U بارگیری فرکانسی
load lines U علایم بارگیری
apron U محوطه بارگیری
carburizing pot U فرف بارگیری
roll on/roll off U بارگیری- تخلیه
plimsol mark U مارک بارگیری
cargo net U تور بارگیری
line charging capacity U فرفیت بارگیری خط
line charging current U جریان بارگیری خط
roll-on/roll-off U بارگیری- تخلیه
bulk loading U بارگیری در مخازن
quay U سکوی بارگیری
load factor U ضریب بارگیری
pack saddle U زین بارگیری
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
bulk loading U بارگیری مخزن به طور یک جا
tactical loading U بارگیری رزمی یا جنگی
horizontal loading U بارگیری افقی کشتیها
shiping agent U کارگزار بارگیری کشتی
loading space U فضای قابل بارگیری
ingot charging crane U جراثقال بارگیری شمش
charging side U محل بارگیری کوره
loading chart U طرح بارگیری هواپیما
loading list U لیست بارگیری خودرو
loading plan U طرح بارگیری خودرو
initial program load U بارگیری برنامه اغازی
cargo port U دریچه بارگیری ناو
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
staging unit U یکان بارگیری کننده
embarkation table U جدول قابلیت بارگیری
loading U بارگیری مهمات درهواپیما
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
actual obligated space U محل یا جا در بارگیری دریایی
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
bulk load method U روش بارگیری با بارقوال
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
cargo plan U طرح بارگیری ناو
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
mutilation table U جدول راهنمای بارگیری خودروها
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
fio U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
lay day U روز بارگیری وباراندازی کشتی
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
lay day U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
base loading U بارگیری انجام شده در پایگاه
roll on roll off U روش بارگیری مستقیم ناو
p&d U delivery and up pick بارگیری و تحویل
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
railway end U پل سکوی بارگیری راه اهن
bulk load method U روش استفاده از بارگیری قوال
drayage U هزینه بارگیری وبار اندازی
lighterage U هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lift on U بارگیری کشتی توسط جرثقیل
bridge plate U پل بین سکوی بارگیری وخودرو
shiping agent U حق العمل کار بارگیری کشتی
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
laydays U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
loading ramp U راهروی شیب دار بارگیری
palletetisation U درکفه بارگیری قرار دادن
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
reloadable control storage U انباره با کنترل بارگیری مجدد
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com