Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burnishing
U
صیقل کاری
blindage
U
صیقل کاری
fairing
U
صیقل کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blinding
U
صیقل کاری ساختمان
blindingly
U
صیقل کاری ساختمان
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
back facing tool
U
ابزار صیقل کاری
bright luster
U
صیقل کاری کاملا" براق
cylinderical lapping
U
صیقل کاری مدور
Other Matches
burnishes
U
صیقل
polishes
U
: صیقل
polish
U
صیقل
burnish
U
صیقل
furbisher
U
صیقل گر
facing
U
صیقل
facings
U
صیقل
polishes
U
صیقل
polish
U
: صیقل
slicker
U
صیقل زن
varnishing
U
جلا صیقل
varnishes
U
جلا صیقل
gloss
U
صیقل دادن
lustre
U
صیقل پرداخت
varnished
U
جلا صیقل
varnish
U
جلا صیقل
polish
U
صیقل دادن
polishing
U
صیقل دادن
glaze
U
صیقل کردن
polishes
U
صیقل دادن
glazes
U
صیقل کردن
lustreer
U
درخشندگی صیقل
burnishing
U
صیقل دادن
burnishes
U
صیقل دادن
polishing file
U
سوهان صیقل
burnish
U
صیقل دادن
tumbling barrel
U
غلتک مخصوص صیقل فلزات
brown finish
U
صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
refinish
U
صیقل یا رنگ و روغن تازه دادن به
steel wool
U
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
pitchstone
U
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
machined
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
machines
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
malfunction
U
کژ کاری
electroplating
U
اب کاری
feckful
U
کاری
flower piece
U
گل کاری
malfunctioned
U
کژ کاری
malfunctions
U
کژ کاری
under employment
U
کم کاری
curries
U
کاری
impotence
U
کاری
hypofunction
U
کم کاری
curry powder
U
کاری
curry powders
U
کاری
slobbery
U
تف کاری
plastering
U
گچ کاری
currie
U
کاری
impotency
U
کاری
intent on doing anything
U
کاری
effective
U
کاری
inaction
U
بی کاری
parget
U
گچ کاری
plasterwork
U
گچ کاری
curry
U
کاری
active
U
کاری
folding machine
U
دستگاه خم کاری
maleficence
U
تبه کاری
measure of prevention
U
احتیاط کاری
malefaction
U
تبه کاری
workbenches
U
محیط کاری
plating
U
روکش کاری
finishing touches
U
دست کاری
galvanization
U
رویینه کاری
glyptics
U
کنده کاری
flagitiousness
U
تبه کاری
punching
U
منگنه کاری
folding press
U
پرس خم کاری
masonery
U
سنگ کاری
marquetery
U
خاتم کاری
workstations
U
ایستگاه کاری
marquetery
U
منبت کاری
lubrication
U
روغن کاری
compounding
U
امیزه کاری
workstation
U
ایستگاه کاری
marbling
U
مرمر کاری
graving
U
کنده کاری
habitual way of doing anything
U
کردن کاری
afforestation
U
جنگل کاری
lay off
U
فصل کم کاری
latticing
U
شبکه کاری
workbench
U
محیط کاری
drilling
U
مته کاری
lattice work
U
شبکه کاری
it is a soft snap
U
کاری ندارد
ingraving
U
کنده کاری
hypothyroidism
U
کم کاری تیروئید
i will see sbout it
U
یک کاری می کنم
hydrotreating
U
هیدروژن کاری
hole punching
U
منگنه کاری
hours of business
U
ساعتهای کاری
lighterage
U
دوبه کاری
frustrate
U
بدل کاری
hunkerism
U
محافظه کاری
lead work
U
سرب کاری
knurled tool
U
ابزار اج کاری
frustrates
U
بدل کاری
frustrating
U
بدل کاری
insagacity
U
ندانم کاری
figuration
U
شیرین کاری
mining
U
معدن کاری
glazing
U
شیشه کاری
brickwork
U
سفت کاری
boo boo
U
اشتباه کاری
brick work
U
سفت کاری
amalgamating
U
ملغمه کاری
brick work
U
اجر کاری
brickworks
U
سفت کاری
amalgamates
U
ملغمه کاری
amalgamated
U
ملغمه کاری
bumping tool
U
ابزار خم کاری
business hours
U
ساعت کاری
calk
U
بتونه کاری
canniness
U
ملاحظه کاری
elegance
U
ریزه کاری
extravagantly
U
با افراط کاری
decoration
U
زینت کاری
decorations
U
زینت کاری
misconduct
U
خلاف کاری
squalor
U
کثافت کاری
acrography
U
گچ کاری برجسته
active cell
U
خانه کاری
an active man
U
مرد کاری
an active remedy
U
درمان کاری
anaplasty
U
پیوند کاری
argentation
U
نقره کاری
acting
U
فعال کاری
plumbing
U
سرب کاری
cartwhip
U
شلاق کاری
caulking
U
بتونه کاری
counterattack
U
بدل کاری
crypianalysis
U
پنهان کاری
cutting off
U
برش کاری
d. touch
U
نازک کاری
delicacy of touch
U
ریزه کاری
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
discreetness
U
احتیاط کاری
discreetnss
U
احتیاط کاری
drilling work
U
مته کاری
dry farm
U
دیم کاری
factorage
U
حق العمل کاری
joinery
U
نازک کاری
fal lal
U
ریزه کاری
cotton plantation
U
پنبه کاری
contrasuggestibility
U
وارون کاری
cautiousness
U
احتیاط کاری
cementation
U
سمنت کاری
cementation
U
سیمان کاری
chromium plating
U
اب کرم کاری
amalgamate
U
ملغمه کاری
forming
U
فرم کاری
smelting
U
ذوب کاری
forging
U
چکش کاری
fretwork
U
منبت کاری
welding
U
جوش کاری
compulsiveness
U
مکرر کاری
conservativeness
U
محافظه کاری
contouring operation
U
فرم کاری
fiendishness
U
تبه کاری
meshwork
U
شبکه کاری
in return
U
به جای
[کاری]
fretwork
U
منبت کاری
Geometrical
U
مشبک کاری
illumination
U
تذهیب کاری
frette
U
منبت کاری
fret
U
منبت کاری
by way of reciprocation
U
در تلافی
[کاری]
in return
U
در تلافی
[کاری]
brocade
U
زری کاری
sew
U
سوزن کاری
bas-relief
U
برجسته کاری
cladding
U
روکش کاری
cladding
U
پوشش کاری
cloisonne
U
مینا کاری
Flugelaltar
U
توری کاری
to be about to do something
U
در پی کاری شدن
by way of reciprocation
U
به جای
[کاری]
misprision
U
خلاف کاری
roughening by picking
U
تیشه کاری
scabbing
U
تیشه کاری
scrimshaw
U
هنرمنبت کاری
sinfulness
U
خطا کاری
stalactite work
U
مقرنس کاری
stannary
U
قلع کاری
steelwork
U
فولاد کاری
stonemasonry
U
سنگ کاری
studious of doing a thing
U
بکردن کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com