English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
fools paradise U خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
spanning tree U روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
joyously U با خوشی
frolicked U خوشی
frolic U خوشی
delights U خوشی
delighting U خوشی
delight U خوشی
frolics U خوشی
rollick U خوشی
splurging U خوشی
splurges U خوشی
splurged U خوشی
splurge U خوشی
jocundness U خوشی
jollity U خوشی
pleasance U خوشی
jovially U با خوشی
joyance U خوشی
joyfulness U خوشی
joyousness U خوشی
joviality U خوشی
jollification U خوشی
meat and drink U خوشی
lark U خوشی
larks U خوشی
merriness U خوشی
mirthless U بی خوشی
gladsomeness U خوشی
gayety U خوشی
frolicsomeness U خوشی
mirthfully U با خوشی
randan U خوشی
delectation U خوشی
frolicking U خوشی
happily <adv.> U با خوشی
fortunately <adv.> U با خوشی
cheer U خوشی
cheered U خوشی
cheers U خوشی
hilarity U خوشی
gala U خوشی
galas U خوشی
sprees U خوشی
pleasures U خوشی
cheerfulness U خوشی
bliss U خوشی
felicities U خوشی
well-being U خوشی
mirth U خوشی
euphoria U خوشی
happiness U خوشی
glee U خوشی
spree U خوشی
joys U خوشی
joy U خوشی
pleasure U خوشی
felicity U خوشی
curvet U خوشی
merry-making U خوشی
merry making U خوشی
enjoyment U خوشی
brannigan U خوشی
ploys U خوشی
ploy U خوشی
joyfully <adv.> U با خوشی
gusts U خوشی
gust U خوشی
rollick U خوشی کردن
to beentranced withjoy U از خوشی غش کردن
paradise U سعادت خوشی
jobilate U خوشی کردن
disporting U خوشی کردن
the picture of joy U خوشی مجسم
the picture of joy U مظهر خوشی
benders U خوشی ونشاط
disport U خوشی کردن
material to happiness U لازمه خوشی
married happiness U خوشی زناشویی
gladsome U خوشی اور
winsome U با مسرت و خوشی
disports U خوشی کردن
disported U خوشی کردن
to make merry U خوشی کردن
jollify U خوشی دادن به
rejoicingly U خوشی کنان
bender U خوشی ونشاط
the p of hoppiness U منتهادرجه خوشی
blessedness U مبارکی خوشی
whoopee U زمان خوشی
blithely U بطور خوشی
rejoice U خوشی کردن
exultantly U خوشی کنان
exultingly U خوشی کنان
f.mirth U خوشی عید
felicific U خوشی اور
rejoiced U خوشی کردن
goluptious U خوشی اور
goloptious U خوشی اور
rejoices U خوشی کردن
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
jet set U دایم در سفر و خوشی
wellbeing U سلامتی و خوشی خوشبختی
to shout for joy U از خوشی فریاد زدن
a land of milk and honey <idiom> U جای سعادت و خوشی
to burst with joy U از خوشی در پوست خودنگنجیدن
to break forth in to joy U از خوشی فریاد کردن
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
humouring U خوشمزگی خوشی دادن
humors U خوشمزگی خوشی دادن
humored U خوشمزگی خوشی دادن
paint the town red <idiom> U اوقات خوشی داشتن
jamboree U مجمع پیشاهنگان خوشی
humours U خوشمزگی خوشی دادن
jamborees U مجمع پیشاهنگان خوشی
i wish you happiness U خوشی شما راخواستارم
hedonics U اصول خوشی ولذت
while away the time <idiom> U زمان خوشی را گذراندن
I am sore at her. Iam bitter about her. U ازاودل خوشی ندارم
humoured U خوشمزگی خوشی دادن
humour U خوشمزگی خوشی دادن
humoring U خوشمزگی خوشی دادن
to play possum U خودرا بنا خوشی زدن
he is transported with joy U ازفرط خوشی بی خودشده است
overjoyed U از فرط خوشی از خود بیخودشد
we made a night of it U چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
luse U طاعون نا خوشی واگیره دار
humor U خوشی دادن راضی نگاهداشتن
i wish you happiness U خوشی یا سعادت شما را می خواهم
delightful U لذت بخش خوشی اور
give oneself up to <idiom> U اجازه خوشی را به کسی دادن
To feign I'llness. U خود رابنا خوشی زدن
high time U هنگام خوشی وعیش ونوش
crumpled rose leaf U چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
we had a good time U خوش گذشت وقت خوشی داشتیم
no new is good new U یارویدادتازه خودیک خبر خوشی است
jobilate U شادی کردن از خوشی فریاد زدن
exulted U جست وخیزکردن بوجدوطرب امدن خوشی کردن
exults U جست وخیزکردن بوجدوطرب امدن خوشی کردن
exulting U جست وخیزکردن بوجدوطرب امدن خوشی کردن
exult U جست وخیزکردن بوجدوطرب امدن خوشی کردن
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
eudemonism U اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
hedonism U فلسفه خوشی پرستی وتمتع ازلذایذ دنیای زودگذر
to gild the pill U چیزناگواری راکه انسان ناچاراست تحمل نمایدبصورت خوشی دراوردن
he is not of that stamp U را ندارد
there is no style about her U ندارد
it does not weigh with me U ندارد
flicker free U ی ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
eudaemonism U اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism U اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
it lacks soul U روح ندارد
it is well enough U عیبی ندارد
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
he has nothing of his own U چیزی ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
hadn't U ندارد نبایستی
it does not matter U اهمیت ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
no object U اهمیت ندارد
no matter U اهمیت ندارد
he has no excuse what U عذری ندارد
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
he has no manners U اداب ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
dont mention it U اهمیت ندارد
he is out of huomor U دماغ ندارد
he has an a. to grind U غرضی ندارد
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
the joy overpays the toil U خوشی این کار رنج انراکه جبران میکندسهل است برانهم می چربد
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com