Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to give an examination
U
صورت امتحان دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to take an examination
U
امتحان دادن
To mark the examination papers .
U
ورقه های امتحان رانمره دادن
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
effectuate
U
انجام دادن صورت دادن
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
to put in to shape
U
سر و صورت دادن
implement
U
صورت دادن
carry out
U
صورت دادن
put ineffect
U
صورت دادن
put into effect
U
صورت دادن
carry ineffect
U
صورت دادن
make something happen
U
صورت دادن
put inpractice
U
صورت دادن
carry into effect
U
صورت دادن
actualise
[British]
U
صورت دادن
actualize
U
صورت دادن
organises
U
سرو صورت دادن
furbished
U
صورت تازه دادن به
furbishing
U
صورت تازه دادن به
furbishes
U
صورت تازه دادن به
transfiguring
U
تغییر صورت دادن
furbish
U
صورت تازه دادن به
transfigure
U
تغییر صورت دادن
organize
U
سرو صورت دادن
organizes
U
سرو صورت دادن
incarnate
U
صورت خارجی دادن
transfigures
U
تغییر صورت دادن
organizing
U
سرو صورت دادن
organising
U
سرو صورت دادن
transfigured
U
تغییر صورت دادن
exteriorization
U
صورت خارجی دادن به
epitomizes
U
صورت خارجی به چیزی دادن
epitomized
U
صورت خارجی به چیزی دادن
epitomises
U
صورت خارجی به چیزی دادن
epitomised
U
صورت خارجی به چیزی دادن
epitomising
U
صورت خارجی به چیزی دادن
epitomizing
U
صورت خارجی به چیزی دادن
epitomize
U
صورت خارجی به چیزی دادن
idealises
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealized
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealised
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
exteriorize
U
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
idealising
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealize
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
bind
U
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
binds
U
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
pan
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
islamize
U
بصورت اسلامی در اوردن صورت اسلامی دادن به
overflows
U
بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
overflow
U
بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
overflowed
U
بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
scroll
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
shift keys
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
scrolls
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
tested
U
امتحان
trials
U
امتحان
tests
U
امتحان
try
U
امتحان
tries
U
امتحان
trials
U
امتحان ها
examination
U
امتحان
assay
U
امتحان
checks
U
امتحان
checked
U
امتحان
check
U
امتحان
examination
U
امتحان
quiz
[American]
U
امتحان
test
U
امتحان
trial
U
امتحان
tentatively
U
من باب امتحان
trial
U
امتحان
examinations
U
امتحان
test
U
امتحان
assays
U
امتحان
tests
U
امتحان ها
checking
U
امتحان
quizzes
U
امتحان
quiz
U
امتحان
inspection
U
امتحان
examinations
U
امتحان ها
vivas voce
U
امتحان شفاهی
crucible
U
امتحان سخت
unchecked
<adj.>
U
امتحان نشده
tries
U
امتحان کردن
unevaluated
<adj.>
U
امتحان نشده
unexamined
<adj.>
U
امتحان نشده
unsight
U
امتحان نکرده
unaudited
<adj.>
U
امتحان نشده
untested
<adj.>
U
امتحان نشده
tripos
U
امتحان حساب
test
U
امتحان کردن
uninspected
<adj.>
U
امتحان نشده
experiment
U
امتحان عمل
crucibles
U
امتحان سخت
trial
U
امتحان کردن
examiners
U
امتحان کننده
examiner
U
امتحان کننده
To flunk a course . To fail an exam.
U
در امتحان رد شدن
probation
U
ازمایش امتحان
trials
U
امتحان کردن
trial
U
ازمایش امتحان
experimented
U
امتحان عمل
temptations
U
ازمایش امتحان
unverified
<adj.>
U
امتحان نشده
bar examination
U
امتحان وکالت
experiments
U
امتحان عمل
experimenting
U
امتحان عمل
try
U
امتحان کردن
trials
U
ازمایش امتحان
examinations
U
امتحان ازمایش
examinee
U
امتحان دهنده
examine
U
امتحان کردن
put to test
U
امتحان کردن
to make a trial of
U
امتحان کردن
qualifying examination
U
امتحان صلاحیت
examination
U
امتحان ازمایش
tests
U
امتحان محک
temptation
U
ازمایش امتحان
examinee
U
امتحان شونده
examined
U
امتحان کردن
proctor
U
نافر امتحان
probational
U
ازمایش امتحان
pretest
U
امتحان مقدماتی
preliminaries
U
امتحان مقدماتی
preliminary
U
امتحان مقدماتی
essay examination
U
امتحان انشایی
examinable
U
قابل امتحان
examination anxiety
U
اضطراب امتحان
test anxiety
U
اضطراب امتحان
examines
U
امتحان کردن
to give an examination
U
امتحان کردن
examining
U
امتحان کردن
tested
U
امتحان محک
tested
U
امتحان کردن
tests
U
امتحان کردن
test
U
امتحان محک
assays
U
امتحان عیارگری
assay
U
امتحان عیارگری
to bring to the proof
U
امتحان کردن
check
U
امتحان کردن بازرسی
invigilating
U
در امتحان نظارت کردن
test
U
ازمایش کردن امتحان
testable
U
امتحان پذیر ازمایشی
try on
<idiom>
U
امتحان کردن لباس
to buy on trial
U
بشرط امتحان خریدن
check lock
U
ساعت امتحان کننده
invigilate
U
در امتحان نظارت کردن
invigilated
U
در امتحان نظارت کردن
to write an exam
U
امتحان کتبی نوشتن
hold water
U
از امتحان درست درامدن
checks
U
امتحان کردن بازرسی
to do a test
U
امتحان کتبی نوشتن
tests
U
ازمایش کردن امتحان
midyear
U
امتحان نیمه سال
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
checked
U
امتحان کردن بازرسی
I'd like to try ...
من میخواهم ... را امتحان کنم.
viva voce
U
شفاها امتحان شفاهی
try (something) out
<idiom>
U
امتحان کردن(چیزی)
invigilates
U
در امتحان نظارت کردن
tested
U
ازمایش کردن امتحان
To purchase on approval .
U
بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
matriculation
U
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
to try something on
U
چیزی را برای امتحان پوشیدن
pretest
U
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
to check out something
U
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
graduate record examination
U
امتحان ورودی بعد ازلیسانس
gre
U
امتحان ورودی بعد از لیسانس
to get a pass in physics
U
در امتحان فیزیک قبول شدن
to put to proof
U
امتحان کردن محک زدن
acid test
U
وسیلهء ازمایش امتحان با اسید
palpate
U
لمس کردن امتحان نمودن
To pass the exam on the first try.
U
یک ضرب در امتحان قبول شدن
rom
U
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
shibboleths
U
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com