English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
automotive U صنعت اتومبیل
automotive industry U صنعت اتومبیل
motorcar industry U صنعت اتومبیل
motorcar U وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
automobile trade U صنعت یا تجارت اتومبیل
automotive U تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
structrual engineering industry U صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
tractive force U نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
motor traffic U رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
mechanic U تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
trade U صنعت
art U صنعت
industry U صنعت
craftsman trade U صنعت
craft U صنعت
arts U صنعت
industries U صنعت
traded U صنعت
crafts U صنعت
artless U بی صنعت
hyperbole U صنعت اغراق
export industry U صنعت صادراتی
philotechnic U صنعت دوست
metal working industry U صنعت فلزکاری
labour intensive industry U صنعت کاربر
textile industry U صنعت نساجی
domestic industry U صنعت داخلی
iron industry U صنعت اهن
electric industry U صنعت برق
manufacturing industry U صنعت کارخانهای
structrual engineering industry U صنعت سازه
industrial espionage U جاسوسی در صنعت
technologies U صنعت شناسی
declining industry U صنعت رو به زوال
technology U صنعت شناسی
palinode U صنعت انکار
oil industry U صنعت نفت
infant industry U صنعت نوزاد
industrialists U صنعت کار
industrialists U صاحب صنعت
industrialist U صنعت کار
industrialist U صاحب صنعت
textile industry U صنعت بافندگی
handicraft U صنعت دستی
industrialism U صنعت گرایی
haniwork U صنعت دست
craftsman U هنرپیشه صنعت گر
craftsmen U هنرپیشه صنعت گر
extractive industry U صنعت استخراجی
similes U صنعت تشبیه
family industry U صنعت خانوادگی
filmdom U صنعت سینما
simile U صنعت تشبیه
mysteries U صنعت هنر
mystery U صنعت هنر
contracting industry U صنعت ساختمان
service industry U صنعت خدمات
manufacturing U صنعت ساخت
plastic industry U صنعت پلاستیک
agro industry U کشت و صنعت
weak industry U صنعت کساد
cottage industry U صنعت روستایی
ceramics industry U صنعت سرامیک
cottage industries U صنعت روستایی
sick industry U صنعت بیمار
computer industry U صنعت کامپیوتر
competitive industry U صنعت رقابتی
antistrophe U صنعت تجنیس
artificer U صنعت کار
chiasmus U صنعت قلب
weak industry U صنعت ضعیف
handicraft U صنعت دستی حرفه
transport trade U صنعت حمل و نقل
transport business U صنعت حمل و نقل
metaphor U صنعت استعاره کنایه
transport industry U صنعت حمل و نقل
shipping trade U صنعت حمل و نقل
industrially U ازلحاظ کار و صنعت
small scale industry U صنعت به مقیاس کوچک
machine building industry U صنعت ماشین سازی
location of industry U تعیین مکان صنعت
beaver fur U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
confectionery U صنعت شیرینی سازی
iron and steel working industry U صنعت اهن و فولاد
beaver U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
metaphors U صنعت استعاره کنایه
sick industry U صنعت عقب مانده
carrying trade U صنعت حمل و نقل
nationalized industry U صنعت ملی شده
expanding industry U صنعت در حال گسترش
electrotechnology U شناخت صنعت برق
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
barrier to entry U منع ورود به صنعت
non ferrous metal industry U صنعت فلزات غیراهنی
declining industry U صنعت درحال تنزل
talkie U صنعت فیلم ناطق
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
talkies U صنعت فیلم ناطق
carrying-trade U صنعت حمل و نقل
carrying business U صنعت حمل و نقل
counterpoint U صنعت ترکیب الحان
location of industry U تعیین محل استقرار صنعت
long run industry supply curve U منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
plaiting machine U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
elaborately U ازروی صنعت و نازک کاری
pleating machine U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
pleating machine U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cuttler U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
aviationelectronic U بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
poor prospects for the steel industry U دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
extended industry standard architecture U معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
Irans industry is progressing. U صنعت ایران درحال ترقی است
location theory U نظریه تعیین محل استقرار صنعت
eisa U معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve U شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
globe valve U شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
industrial U دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
electrometallurgy U صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
Hollywood U شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
viticulture U صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technology U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
pool equipment U وسایل پارک موتوری
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. U صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip U تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
traffics U رفت و امد وسایل نقلیه
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
trafficked U رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking U رفت و امد وسایل نقلیه
traffic U رفت و امد وسایل نقلیه
amaxophobia U هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
ada U زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
caterpillar bulldozer U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
dozer [colloquial] [bulldozer] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
earthmover [bulldozer] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
tachograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
motor tool U ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
parasailing U بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری
piggyback trafic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggy back traffic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
automotive U وسیله موتوری موتوری
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
transhipment U انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment U انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
physical motor pool U پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com