Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
food industries
U
صنایع غذایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
utility
U
صنایع همگانی
related industries
U
صنایع مرتبط
indigenous industries
U
صنایع محلی
figures of speech
U
صنایع بدیعی
primary industries
U
صنایع اولیه
handicrafts
U
صنایع دستی
key industries
U
صنایع اصلی
nationalized industries
U
صنایع دولتی
nationalized industries
U
صنایع ملی
heavy industries
U
صنایع سنگین
heavy industry
U
صنایع سنگین
metal industries
U
صنایع فلزی
indigenous industries
U
صنایع بومی
knowledge industries
U
صنایع اطلاعاتی
key industries
U
صنایع کلیدی
government owned industries
U
صنایع دولتی
fine art
U
صنایع مستظرفه
figure of speech
U
صنایع ادبی
woodcraft
U
صنایع چوبی
handcraft
U
صنایع یدی
chemical industries
U
صنایع شیمیایی
consumer industries
U
صنایع مصرفی
steel industries
U
صنایع فولادی
imagery
U
صنایع بدیعی
antitrust
U
یااتحادیههای بزرگ صنایع
dilettante
U
دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettantes
U
دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettanti
U
دوستدارتفننی صنایع زیبا
government owned industries
U
صنایع متعلق بدولت
industrially
U
از نظر حرف و صنایع
heavy goods
U
محصول صنایع سنگین
increasing cost industry
U
صنایع با هزینههای افزایشی
aesthetes
U
طرفدار صنایع زیبا
aesthete
U
طرفدار صنایع زیبا
plastic arts
U
صنایع پلاستیکی یا قالبی
protectionist
U
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
industries and mines
U
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
purple patch
U
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
cartels
U
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartel
U
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
purple passage
U
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
protectionists
U
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
minerva
U
صنایع یدی خدای پزشکی
florulent
U
خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
to protect home industry
U
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
guild socialism
U
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
eia
U
Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
bounties
U
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
industrial
U
دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
alimentary
U
غذایی
trophic
U
غذایی
mess
U
هم غذایی
messes
U
هم غذایی
dietetical
U
غذایی
alimental
U
غذایی
food deprivation
U
محرومیت غذایی
food dtufe stuff
U
ماده غذایی
food web
U
شبکه غذایی
food chain
U
زنجیره غذایی
lymph
U
شیره غذایی
food pyramid
U
هرم غذایی
food program
U
برنامه غذایی
food preference
U
پسند غذایی
food perference
U
رجحان غذایی
food packet
U
بسته غذایی
nutritiveness
U
خاصیت غذایی
ration
U
جیره غذایی
dieting
U
رژیم غذایی
dieting
U
برنامه غذایی
dieted
U
رژیم غذایی
dieted
U
برنامه غذایی
diet
U
برنامه غذایی
food poisoning
U
مسمویت غذایی
rations
U
جیره غذایی
rationed
U
جیره غذایی
foodstuff
U
ماده غذایی
foodstuffs
U
ماده غذایی
diets
U
برنامه غذایی
regimens
U
پرهیز غذایی
food chains
U
زنجیره غذایی
regimen
U
پرهیز غذایی
diet
U
رژیم غذایی
diets
U
رژیم غذایی
dietetic
U
وابسته به رژیم غذایی
micronutrient
U
عنصر غذایی کم مصرف
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
Adulterated foodstuff.
U
مواد غذایی تقلبی
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
provision room
U
انبار مواد غذایی
macronutrient
U
عنصر غذایی پر مصرف
grazing food chain
U
زنجیره غذایی چرندگان
botulism
U
مسمومیت غذایی حاد
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
dailgy food allowance
U
جیره غذایی روزانه
dietary
U
مربوط به رژیم غذایی
euphuism
U
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
table of food equivalents
U
جدول ارزش جیره غذایی
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
sitology
U
علم تغذیه ورژیم غذایی
stirabout
U
غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
ration factor
U
ضریب اماد جیره غذایی
master menu
U
برنامه غذایی اصلی یکان
nutrients
U
ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrient
U
ماده مقوی از لحاظ غذایی
protect home judustry
U
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
to have the munchies for something
U
یکدفعه هوس چیزی
[غذایی]
را کردن
master menu
U
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
convenience food
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
self digestion
U
جذب خود بخود مواد غذایی
convenience foods
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
malnutrition
U
تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
commissary store annex
U
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
dietetics
U
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
cure meat
U
نمک سود کردن مواد غذایی
I musn't eat food containing ...
من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
ration credit
U
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
packed lunch
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
commissary
U
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissaries
U
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
k ration
U
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
cereal
U
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals
U
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
vorticism
U
مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده
Japonaiserie
U
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
fudged
U
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudges
U
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudge
U
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudging
U
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
protectionism
U
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
dumping
U
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
agrobiology
U
مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com